بخش فلسفه: نخبه کیست

 

پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان


بخش فلسفه:  نخبه کیست؟

           

فایل صوتی برای نابینایان، در انتهای این مقاله

تحقیق و بررسی: فرامرز تابش

تاریخ انتشار این مقاله:  پنجم مارچ ۲۰۲۲ میلادی


نخبه کیست؟


 

به نظر می آید این کلمه اولین بار حدود دو قرن پیش مورد استفاده قرار گرفته باشد. شاید بشود گفت، در حدود اوایل قرن بیستم بود که اصطلاح نخبگان به "طبقه سیاسی" یعنی گروه رهبران و تصمیم گیرندگان اطلاق شد. از آن زمان، تعاریف و دیدگاه های متعددی از کلمه نخبه پدیدار شده است.


"Elite" از کلمه لاتین eligere به معنای برگزیده گرفته شده است. در واقع از این کلمه، چیزی به غیر از تمایز عده ای با ویژگی های خاص از توده مردم استنباط نمی شود. این اصطلاح عمدتن به دلیل اینکه معمولن با ارزیابی و قیاس همراه است، همیشه یک مبحث دو قطبی را در پی داشته است. با این حال در یک معنای تکامل یافته و تاریخی، باید گفت: این کلمه، اغلب برای تعیین گروهی که بالاتر از حد متوسط ​​در جامعه هستند استفاده می شود.


اگر شما موفق شوید تعاریفی که طی حداقل یک قرن پیش در این مورد، بوسیله همه فیلسوفان جهان ارائه شده اند را جمع آوری کنید، قطعن به چیزی غیر از آنچه بطور خلاصه فوقن گفته شد، دست نخواهید یافت.

به عقیده من برای آنکه مشخص شود نخبه کیست، نمی توان تعریف کلی و فراگیری را ارائه داد. بنابراین باید برای اجتماعات بشری، طبقات و گروه های ویژه ای قائل شد و در آن محدوده ها به بررسی پرداخت. با این وجود، یک نکته را می توان به عنوان نقطه مشترک در تفسیر مفهوم این کلمه به رسمیت شناخت و آن اینکه، نخبه زمانی موضوعیت می یابد که آن کار و عمل ویژه، اثرات مستقیم و یا غیرمستقیم مثبت در زندگی انسانها بگذارد و یا گذاشته باشد. در غیر اینصورت باید به نوعی دیگر از نخبگان قائل باشیم که می توان آنها را نخبه منفی نام داد. مانند هیتلر، چنگیز، استالین و دیگرانی که جهان را به لبه پرتگاه نابودی کشاندند.

 

بگذارید با آنالیز این مطلب، نظری به عمق آن بیاندازیم.

برای شروع می توانیم طبقه ورزشکاران جهان را در نظر بگیریم. در این حال می توانیم بر اساس تعاریفی که در این مورد ارائه دادیم ادعا کنیم که همه ورزشکارانی که دارای مدالهایی از برنز تا طلا در مسابقات جهانی هستند، در زمره نخبگان ورزشی در سطح بین المللی قرار می گیرند. بدیهیست که افراد دیگری را می توان در این زمینه، نخبه تصور نمود و آن افرادی هستند که نه در سطح بین المللی، بلکه در سطح کشوری به چنین مدالهایی دست یافته اند.


در همه زمینه های مختلف، مانند موسیقی و انواع هنرهای دیگر می توان به طریق فوق، عده ای را در ردیف نخبگان، در آن مورد خاص قرار داد. نخبگان موسیقی با شرایط خاص خود که از سطح یک شهر و یا یک کشور تا سطح جهانی گسترش می یابند.

در این حال، تعریف کلمه عوام چیزی نخواهد بود جز اکثریت مطلق انسانها در جهان که در طبقه نخبگان قرار نمی گیرند. زیرا مشغول زندگی روزمره طبیعی خود می باشند که چیزی نیست جز یک روند عادی تحصیل، ازدواج، تشکیل خانواده، تولید نسل، خرید ماشین و خانه و لذت بردن از این روند. با این حساب، در واقع یک نخبه را می توان غیرطبیعی دانست، زیرا در اکثر اوقات این افراد یک زندگی عادی را فدای نقطه نظرات خود نموده اند.

 

کدگذاری افراد به عنوان یک عنصر در جهان نخبگان، به آنچه فوقن گفته شد ختم نمی شود، بلکه اشکال در مورد افرادی ظهور می یابد که تولیدات آنها از نوع دیگریست. مانند نویسندگاه ، شاعران و فلاسفه و مانند آن. در این زمینه ها، تعیین آنکه چه کسی را می توان نخبه دانست، کاری مشکل است . زیرا برای مثال، اگر شما یک فلسفه خداباورانه را مطرح کنید، همه جهان خداناباور، در برخی موارد، حتی بدون آنکه آن فلسفه را دقیق مورد مطالعه قرار بدهند، در مقابل آن خواهند ایستاد.  البته در جهت عکس نیز وضع به همین منوال است.

 


یک آشفتگی بی نظیر

بیایید یک نخبه در زمینه فلسفه و یک نخبه در زمینه ورزش را در نظر بگیریم. چیزی که منطق آن را تأیید می کند آن است که هیچکدام از این دو، تنها به دلیل آنکه در محدوده گروه و طبقه خود نخبه محسوب می شوند را نمی شود در آن گروه دیگر به عنوان یک تولید کننده فکر، یک راهنما و یا حتی یک توصیه کننده ساده بکار گرفت. البته این امر بدان مفهوم نیست که افراد در زمینه های مورد علاقه خود، اجازه اظهار نظر ندارند، اما چیزی که باعث تأسف است این امراست که مدیای فعال زیر نظر گلوبالیسم منفی، برای پیشبرد اهداف خود، از آن سود می جوید و عناصری ازعامه که در هیچ زمینه ای در مقام نخبه قرار ندارند، به قصد بالا کشیدن خود از جهان عادی ها و معمولی ها و نزدیک شدن به جهان نخبگان براحتی آن را می خرند و بکار می بندند، بدون آنکه بتوانند از این نقل قولهای خود از آن نخبگان که در موردی خاص بیان شده است، نتیجه گیری معقولی ارائه دهند. سند این گفته را می توانید در اکثر پستهای نقل قولی در سوشیال مدیا بیابید.


آش این عوام که به خیال خودشان و یا در ناخودآگاه خودشان در حال گذر به جهان بالاتر، البته از دیدگاه ارزشهای کنونی سیاره ما، می باشند چنان شور است که برای مثال یک گفته وینستون چرچیل را در یک مبحث دیگر، برای مثال در مورد نحوه زندگی شخصی شما، بکار می گیرند. تو گویی ما باید در زندگی روزمره خود از یک سیاستمدار دوران جنگ، که تازه خوشنام هم نیست بیاموزیم. از آن خطرناکتر آنکه، جدیدن مد روز مدیا این است که یک فرد محبوب در سینمای هالیوود را در یک گردهمآئی دعوت نموده از او می خواهند تجربه خود را در مورد موضوع بخصوصی عنوان کند و در پی آن، داستان او را در موقعیتهای مشخصی، بر اساس منافع خود، انتشار می دهند. نتیجه چیست؟ آنکه در افکار عوام یک آشفتگی تمام عیار بوجود می آورند. 


باید توجه داشت که راه گذار از جهان عامه به جهان نخبگان، تنها از میان یک کرمچاله به نام «مطالعه و تحقیق عمیق» بر روی یک موضوع خاص  می گذرد. در اینصورت این فرد به مرور زمان، قابلیت ارائه نتیجه تحقیقات خود را بدست خواهد آورد و با ممارست و پشتکار در روند «پژوهش - نتیجه گیری»، در صورت داشتن استعداد و برحسب کیفیت کار خود، ممکن است روزی افکار عمومی، وی را در دنیای نخبگان جای دهد. زیرا در هر حال در هیچ کجای زمین، موسسه و سازمانی برای تعیین  اینکه چه کسی نخبه است وجود ندارد. سازمان اهدای جایزه نوبل نیز با ارائه این جایزه، در نهایت به جهان، نخبه ترینها را در زمینه های خاص خودشان معرفی می کند. به همین ترتیب، همه سازمانهای مشابه که جوایزی در زمینه های دیگر، مانند گِرمی، اسکار و... اعطا می کنند در همین ردیف قرار می گیرند. البته گذشته از همه زدوبندی که در زیر پوست گلوبالیسم منفی در جریان است.

 

من فکر می کنم نخبگان را می توان به طور کلی به سه دسته زیر رده بندی نمود:

۱-    آنکه در زمینه ای خاص دارای تولیدات ویژه ای باشد که افراد بسیار نادری قادر به ایجاد آن هستند، بدون آنکه این تولیدات، اثری بر زندگی روزمره انسانها داشته باشد. مانند تعداد گلهایی که یک فوتبالیست مشهور(نخبه) در یک بازی به تیم روبرو می زند.


۲-    آنکه نتایج فعالیتهای او، بطور مستقیم زندگی روزمره مردم را متأثر سازد. برای مثال تولید الکتریسیته توسط ادیسون.


۳-    آنکه فعالیتهایش بطور غیرمستقیم انسانها را تحت تآثیر قرار می دهد. مانند خوانندگان و نوازندگانی که یک اثر زیبای استثنائی موسیقیایی را تولید نموده و در اختیار عموم قرار می دهند.


۴-    مربیان حقیقی معنوی که نحوه برخورد انسان را با مقوله مبدا خلقت، ترسیم نموده اند.


 

با این وصف می شود گفت، دو نوع کدگذاری برای جای دادن یک شخص در جهان نخبگان وجود دارد.

الف) نخبگانی که تولیدات آنها مورد تأیید مراکز صلاحیتدار می باشند. مانند برندگان جوایز از سازمانهای شناخته شده جهانی.

برای مثال: اسپنسر تریسی(Spencer Tracy) که نام او را موسسه فیلم آمریکا ای اف آی(AFI) در لیست نه هنرپیشه برتر مرد سینمای آمریکا ثبت کرده است. و یا نیلز بور که در زمینه فیزیک موفق به کسب جایزه نوبل شد و غیره.


ب) نخبگانی که اثراتی به مراتب بزرگتر در جهان داشته اند ولی ممکن است گروه های فکری خاص، ضمن آنکه در نخبه بودن آنها شکی ندارند، با این حال، موافق ایده های آنها نیز نمی باشند. مانند کریشنا، زرتشت، موسی، عیسی، محمد و برخی از عرفا مانند حافظ، سعدی، مولوی و دیگران از یکسو و از سوی دیگر افرادی با اثراتی به مراتب کوچکتر(از نظر تعداد پیروان) ، مانند مارکس، داروین، فروید، سارتر، کافکا، کامو و دیگران. در سطحی گسترده تر می توان مشاهده نمود که اکثر این افراد اگر مورد تأیید جهان غرب باشند، جبهه شرق، آن را به عنوان نخبه و الگو نمی پذیرد و بالعکس. اما مغزهای سالم چه در شرق و چه درغرب، که دچار دگماتیسم افراطی خشکه گرایانه نباشند، این افراد و افراد مشابه در تاریخ را، چه با عقاید آنها موافق باشند یا خیر، جزو نخبگان بحساب می آورند.

با این حساب، ایجاد آریستوکراسی واقعی نمی تواند محلی از اِعراب  داشته باشد، زیرا قبل از هر چیز در تعیین آنکه نخبه واقعی کیست، اشکال ایجاد خواهد شد. 


به عقیده من صِرف آنکه کسی کتابی نوشته باشد آن شخص را در زمره نخبگان قرار نمی دهد. زیرا اثر آن کتاب می تواند عواقب خطرناکی برای گروه دیگری از انسانها داشته باشد. مانند کتاب «درباره یهودیان و دروغ های آنها» که مارتین لوتر با نوشتن آن، یک مجوز دینی در حکم یک تکیه گاه مطمئن به آلمان نازی داد تا با چاپ مکرر و توزیع گسترده آن، بر افکار توده مسیحیان جهان اثر گذاشته، قتل عام چند میلیون انسان را توجیه کند.


 

به عنوان یک تعریف کلی و ساده می توان گفت:

در سطحی وسیع و در جامعه انسانهای معمولی که به زندگی روزمره خودشان مشغول می باشند، این سوشیال مدیاست که برای آنها نخبه تعیین نموده، به آنها می فروشد و ما می دانیم که وجود سوشیال مدیای مستقل تقریبن یک خواب و خیال است.


یک نخبه واقعی آن نیست که در یک عرفان و فلسفه بافی طولانی که با استفاده از کلمات، اصطلاحات و جمله بندی های پیچیده ارائه می شود، انسانها را گیج کند.


               " یک نخبه واقعی آن است که به ما بگوید این جهان هستی چگونه و بر چه اساسی ساخته شده است. انسان کیست و به چه علت موجود شده است و در این دنیای خشن مادی، وظیفه اش چیست و بعد از مرگ چه رخ می دهد. "


البته این بدان معنا نیست که کس دیگری را نمی توان در زمره نخبگان قرار داد. اما در این رابطه یک شرط اساسی وجود دارد تا یک شخص را بتوان یک نخبه طراز اول نامید و آن، منحصربفرد بودن دستاوردهای آن شخص است. همه کسان دیگر در زمینه های مختلف، فقط می توانند به عنوان نخبه نسبی، یا بهتر است بگوئیم بهترینها، کدگذاری شوند.



در پایان لازم است به یک نکته مهم توجه شود و آن اینکه:



از نقطه نظر انسانی، فرقی مابین طبقه عادی ها و معمولی ها و طبقه نخبگان وجود ندارد. زیرا فرق یک نخبه واقعی با یک فرد معمولی در آن است که از آن اولی چیزی تراوش نموده است که ازآن فرد معمولی دیده نشده است و این امر ضمن آنکه برای آن نخبه یک امتیاز است، برای فرد عادی یک کمبود و یا یک عیب محسوب نمی شود.

اکثر مطلق انسانها بدنیا می آیند که در یک روند عادی و معمولی، به یک زندگی زمینی پرداخته و طی آن، به سیرکمال روحی خود ادامه دهند.


فکر می کنم تا همین حد برای یک آنالیز مختصر کافی باشد، چه در غیر اینصورت، ده ها فاکت دیگر را می توان وارد معادله نمود و بررسی کرد.

 



تحقیق و پژوهش:  فرامرز تابش

05.03.2022



کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان:

kofi ödsj- nv foa tgsti


برای مطالعه مقالات زیر بر روی تصویر مربوطه کلیک کنید



نفوذ تاریخی ایرانیان در شبه قاره هندوستان

خواهران ارزشی-برادران کارامازوف

جنایات خِمرهای سرخ در کامبوج

 نقشه برداری از واکنش های شیمیایی با هوش مصنوعی آریکسن آی بی ام

نمونه ای از طنبورنوازی استاد الهی

از بخش انگلیسی پژوهشکده

مارکس و مارکسیسم زیر ذره بین

آیا دانشگاه سیرکمال یک راه طریقتی می باشد؟ س

بخشهای مختلف سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان

.......................................


شخصیتهای تاثیرگذار

علم

علوم تلفیقی

علوم سیاسی

علوم کامپیوتری

علوم فضائی

علوم پزشکی و روانپزشکی

علوم متافیزیک

علوم سیرکمال

علوم اسطوره ای

علوم فلسفی

علوم اجتماعی

ادبیات

هنر

تاریخ

بخش هنرمندان ایرانی

شعر و داستان

الهیات

موسیقی

گزارشات تاریخی

رادیو اندیشه آنلاین آلمان

همه بخشهای یاد شده فوق. کلیک کنید




به عنوان یک طنز زیبا، من نخبه ترین موجود را مِیبِل مهربان می دانم که مدتیست جورج نُک شکسته را تغذیه می کند.سف. تابش.


 بزودی مقاله در یوتیوب

فایل صوتی برای نابینایان 

Share by: