بازنگری در دمکراسی- قسمت دوم

فایل صوتی برای نابینایان، در انتهای این مقاله



بازگشت به: ش

همه مقالات و مطالب سایت

کلیک کنید


 


برای مطالعه مقالات زیر بر روی تصویر مربوطه کلیک کنید



آنالیز یک اشتباه علمی 

نظم نوین جهان- تقدیم به بشریت

 بمباران هیروشیما و ناکازاکی و دو پیامد مثبت آن

نمونه ای از طنبورنوازی استاد الهی

اعجاز تفکرات استاد الهی در ایجاد پارادایم های جدید

ناسیونالیسم مانعی در مقابل گلوبالیسم

کارل مارکس و مارکسیسم زیر ذره بین

نحوه سیرکمال در برزخ

خواهران ارزشی-برادران کارامازوف

تاریخ انتشار این مقاله:  بیست و هشتم آگست ۲۰۲۲ میلادی


قسمت دوم

مطالعه قسمت اول


 

گلوبالیزم

در تعاریف سیاستمداران و جامعه شناسان غربی، این یک مبحث نسبتن پیچیده است که در مورد آن، کتابهای زیادی نوشته شده است. اما من مایلم چکیده ای از همه آنچه در این مورد گفته شده و در حال اجرا می باشد را به زبانی ساده بیان کنم.

در پروسه پیشرفت و تکامل صنعت در جهان، به مرور کارتل ها[11] و شرکتهای غول آسای جهانی شکل گرفتند. اهمیت این تشکیلات اقتصادی و اثرات آنها در چرخه گردش مالی در کشورهای صنعتی جهان چنان بوده است که به تدریج در هر زمینه ای بر تبدیل لوایح به قوانین، ابتدا در کشورهای تحت کنترل خود، تأثیرات روزافزون یافته اند، فقط به یک دلیل ساده و آن اینکه یک شرکت تولیدکننده، باید قادر باشد تولیدات خود را بفروش برساند تا آن کشور مربوطه از مالیات آن، بتواند دستمزدها و دیگر تسهیلات اجتماعی را مدیریت کند. در واقع در جوامع دمکراتیک، کار دولت همین است. درست به همین دلیل با شکل گیری گروه های چند ملیتی صنعتی، و با این استدلال ساده که ما پول تولید می کنیم، پس باید قوانین در جهت تسهیل کارهای ما باشد، به مرور، سیاستمداران و صاحبان قدرت و در هماهنگی با فیلسوفان ، متفکران، خبرنگاران و البته با کمک مدیای طرفدار خود، جبهه ای را بوجود آوردند که معتقد است مرزها باید برداشته شود و جهان در راستای برطرف نمودن موانع کسب سود، یکپارچه گردد. این طرز فکر، یک سیستم جهان وطنی را بوجود آورد که مُبَلغ آن در واقع، چپ جهان بود. دلیل آن اینکه، چپ، بطورکلی به فرهنگ و تمدن و وابستگی های ملی معتقد نیست و تأکید فکری آن بر ابزار و تولید است. از دید من، خشکه گرائی و دگماتیسم شدیدی که در میان اکثریت مطلق شهروندان کشورهای کمونیستی قابل مشاهده است، بر اساس این فرمول کلی بوجود آمده است:

"انسان یک ماشین و ماشین ابزار تولید است."

در هر حال آنطور که از روند پیشرفت این طرز فکر برمی آید، از این پس، تنها سیاستمداران دستگاهای حکومتی کشورها نیستند که قواعد بازی را در سطح جهانی تعیین می کنند، بلکه خروجی تصمیمات هیئت مرکزی گلوبالیزم است که خطوط و حد و مرزها را ترسیم می کند. یکی از دلایلی که می بینید غربی ها یک حکومت استبدادی مطلق را سرپا نگه می دارند، میزان سودی می باشد که آن حکومت برای آنها ایجاد می کند، گرچه ظاهرن آن حکومت، غربی ها را مورد حمله لفظی هم قرار دهد.

 

 


گلوبالیزم و منافع کشورهای قدرتمند، مافوق دمکراسی و حقوق بشر

تفاوت گلوبالیسم منفی و مثبت

من گلوبالیزمی که در حال حاضر شکل گرفته و در حال گسترش است را به دو دلیل گلوبالیزم منفی می دانم:


دلیل اول آنکه: این طرز فکر، به شکل کنونی آن، نمی تواند منافع همه اقشار جوامع در جهان را تضمین کند زیرا هدف آن، کنترل انسانها به عنوان ابزار تولید است.

گلوبالیزم منفی، قوانین خاص خود را تصویب می کند، انسان را به پلتفرمهای سوشیال مدیای بسیار کنترل گر وابسته می کند و با تعیین قواعد بازی، آنطور که مورد نظر اوست، و با ایجاد قوانینی که وارد دمکراسی غرب نموده، خود را در ماورای قانون و حقوق بشر قرار می دهد. یک مثال شاخص در مورد آنچه گفته شد، مسدود شدن حساب کاربری تویتر دانالد ترامپ[12]، رئیس جمهور وقت آمریکا توسط جک دورسی[13]، صاحب این پلتفرم گلوبالیزمی می باشد، بدون آنکه هیچ قانونی بتواند برعلیه چنین عمل غیردمکراتیکی اقدام کند.


به عنوان نمونه ای دیگر، می توان به گزارش نیوزویک اشاره نمود که جدیدن انتشار یافته است. این خبر مختصرن چنین است:

"کلیپی از مارک زاکربرگ، بنیانگذار فیس بوک و مدیر عامل متا، به عنوان مدرکی مبنی بر تلاش اف بی آی برای سانسور داستان های هانتر بایدن(پسر جو بایدن) در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ به اشتراک گذاشته می شود. ...

این کلیپ بلافاصله توسط کاربران شبکه های اجتماعی کشف و ضبط شد و برخی مدعی شدند که این کلیپ مدرکی است مبنی بر دخالت اف بی آی در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا[New]. ...."


یک مورد دیگر سلطه گرائی گلوبالیزم منفی، ایجاد کارتهای اعتباری می باشد که با قطع ناگهانی آن، حال به هر دلیل، می توانند شما را کاملن شوکه نموده زندگیتان را مختل نمایند.

از آن گذشته، گفته می شود گلوبالیزم حاضر، طرحی را در دست دارد که بر طبق آن، از طریق نصب ریزتراشه ها در بدن انسانها(برای شروع، زندانیان)، همه آنچه را یک انسان انجام می دهد رصد نموده ثبت  کند.


دلیل دوم آنکه: این نوع گلوبالیزم در واقع، خود، تحت کنترل اعتقادات بسیار خشک و بی روح چپ افراطی جهان است که هستی را یک ماشین غول آسا می بیند که هر جور که بخواهد می تواند حرکت آن را کنترل کند و در این معادله عامل و یا عوامل دیگری را دخیل نمی داند.

 

من معتقدم در هر حال در آینده، بر سیاره ما، نوعی از گلوبالیزم حاکم خواهد بود که منافع همه انسانها را بدون در نظر گرفتن نژاد، ملیت، عقیده و جنسیت آنها بطور یکسان در نظر خواهد گرفت. این نوع از یکپارچگی در میان نخبگان آن زمان را من گلوبالیزم مثبت می نامم و تفسیر کامل آن را در مقاله " تقدیم به بشریت- نظم نوین جهان" ارائه داده ام و در اینجا قصد تکرار مکررات را ندارم.


 

بازنگری در مقوله دمکراسی

بررسی نقاط ضعف دمکراسی کنونی

اتحاد جماهیر شوروی و چین کمونیست از همان سالهای اول بعد از جنگ جهانی دوم، حساب خود را از جهان آزاد جدا نمودند و شوروی با اشغال بخشی از خاک اروپا، افریقا و آسیا، یک قلمرو با دیوارهای آهنین ایجاد نمود. بدیهیست استالین که ابداع کننده این امر بود، هیچگونه اعتقادی به حقوق بشر نداشت و دمکراسی را به رسمیت نمی شناخت. او و هم حزبیانش معتقد بودند که ابزار لازم را برای کنترل جهان در دست دارند. گرچه پس از گذشت چند دهه از آن دوران، استالین حتی در روسیه کنونی نیز دارای طرفداران زیادی نیست، اما این عقیده او در میان حاکمان آن سرزمین به همان شکل و شاید با کلماتی متفاوت ولی هم معنا همواره وجود دارد.

در هر حال با ایجاد جبهه کمونیسم، جهان به دو قطب شرق و غرب تقسیم شد و همه کشورها به میدان عملیات جاسوسی این دو تبدیل شدند.

در میدان جنگ مابین دمکراسی و استبداد حزبی که به جنگ سرد مشهور شد، یکی از نقاط ضعف نخبگان آمریکا به عنوان بزرگترین کشور دمکراتیک جهان و حامی دمکراسی، آن بود که تصور می کردند دمکراسی را می توان به مردمان کشورهایی که هنوز از نظر جامعه شهری، رشد نیافته و یا بدتر از آن، هنوز سیستم کاست[14] در قلمروی آنها حکم فرماست، بطور مکانیکی حاکم کنند. تضاد مابین سنتهای دیرینه عرفی و مذهبی از یک سو، و تزریق دمکراسی نا آشنا، به اقشار یک جامعه رشد نیافته از سوی دیگر، سبب ایجاد حفره هایی شده بود که اتحاد جماهیر شوروی بوسیله ک گ ب[15] از آنها برای نفوذ در چنین سرزمین هایی استفاده می کرد. یکی از نمونه های بارز چنین نفوذی، در کشور هندوستان رخ داد .

بعد از جنگ جهانی دوم و استقلال هندوستان از ظلم و ستم استعماری بریتانیا در پانزدهم ۱۹۴۷ میلادی، و تصویب قانون اساسی دمکراتیک آن در بیست و ششم نوامبر ۱۹۴۹، این کشور، یک سرزمین آزاد و مستقل بحساب می آمد و بعلت قانون اساسی خود که همه اقوام گوناگون هندوستان را شامل می شد، به یکی از سه دمکراسی طلائی جهان مبدل گشت. حال آنکه تاریکخانه این عنوان پرطمطراق، داستانهای زیادی در خود نهفته دارد.

 

آرشیو میتروخین- خیانت ایندیرا گاندی به هند

واسیلی نیکیتیج میتروخین[16]، یک کارمند ارشد در بایگانی سازمان جاسوسی اتحاد جماهیر شوروی( ک گ ب) بود که در سال  ۱۹۹۲ میلادی به بریتانیا گریخت و اسناد بسیار مهمی را از جنایات و دخالتهای شوروی در کشورهای دیگر برملا ساخت.  بر اساس این اسناد، استالین با پرداخت بیست میلیون روپیه آن زمان به ایندیرا گاندی(ایندیرا قندی[17])، دختر جواهر لعل نهرو، و همسر فیروز قندی[18] از ایرانیان زرتشتی هندوستان، زمینه نفوذ وسیع شوروی در هندوستان را فراهم آورد. در حالی که همه جهان، هندوستان را یک کشور تازه استقلال یافته می پنداشتند، طبق اسناد میتروخین، هفت وزیر ایندیرا گاندی، و همچنین تقریبن همه سفارتخانه ها و سیاستمداران هند، تحت نفوذ ک گ ب قرار گرفته بودند.

در فیلمی که بعدها در هندوستان در همین مورد و بر اساس ادعای همسر لعل بهادر شاستری[19]، دومین نخست وزیر هندوستان مبنی بر مسمومیت وی و همینطور یک سری مصاحبه خبرنگاری به نام گریگوری داگلاس[20] با افسر سی آی ای[21] رابرت کراولی[22] و انواع ادعاهای مستند و البته بر اساس آرشیو میتروخین ساخته شد، این ادعا مطرح شد که ایندیرا گاندی، متهم به همدستی با ک گ ب برای کشتن لعل بهادر شاستری در تاشکند[23] می باشد. شاستری دومین نخست وزیر هندوستان ، به علت موفقیتی که در جنگ هند و پاکستان کسب کرده بود به یک قهرمان ملی تبدیل شده بود. با این حساب، موفقیت ایندیرا گاندی در بدست گرفتن قدرت، به عنوان سومین نخست وزیر هند، از طریق دمکراتیک نبوده است و برطبق آنچه گفته شد، دوران زمامداری او تا زمان ترور و کشته شدنش نیز کاملن وابسته به شوروی بوده است.


هنوز بعد از حدود هفتاد و پنج سال از استقلال هندوستان، سیستم کاست که طبقات جامعه را از هم جدا می کند کمابیش در آنجا حکم فرماست. سطح سواد بسیار پائین و پلیس و سیاستمداران رشوه خوار هستند. اما در هر حال روح دمکراسی در آنجا باعث شده است که به مرور زمان، مطبوعات و شبکه های تلوزیونی آزاد، ایجاد شده رشد نمایند و قشر متوسط جامعه نیز گسترش یابد، پروسه ای که یک جامعه را از نظر اقتصادی نیز قدرتمند نگاه می دارد. وجود سینمای بالیوود که به ساختن فیلم های ساختار شکن و انتقادی از پلیس و سیاستمداران نیز می پردازد، برای چنان جامعه ای حکم یک قطعه الماس بزرگ را دارد.


هندوستان از همان بدو استقلال، با ترفندی که ک گ ب بکار بست، یعنی از زمان ایندیرا گاندی[در واقع ایندیرا قندی] جهت گرایش این کشور را به سمت خود تغییر جهت داد و سندیکاهای کارگری کمونیستی را در آن مرز و بوم رواج داد. در مقابل، کشورهای دمکراتیک و آزاد جهان، ارتباط خود با هندوستان را تنها در حد یک تولید کننده الکل صنعتی ارزان، نگاه داشتند. این در حالی است که اکثر مطلق هندی ها، بخصوص طبقه تحصیل کرده، گرایش شدیدی به جهان غرب دارند.

 

 

منافع شرق و غرب، مافوق حقوق بشر

از آنجا که بلوک شرق و کشورهای استبدادی، اصولن به حقوق بشر اعتقادی ندارند و دمکراسی را هیچ می انگارند، زیرپا نهادن حقوق انسانها در آن قلمرو، امریست عادی. از اینرو از بررسی آنچه در جهان غیردمکراتیک به انجام می رسد در حال حاضر صرف نظر، و تنها به یک اظهار نظر کوتاه در این مورد بسنده می شود.


          " ایجاد سازمانهای به ظاهر دمکراتیک که در اصل، خدمتگزاران روسیه می باشند، مانند انواع سازمانهایی با پیشوند « سازمان آزادی بخش..... » و  استفاده گسترده از پخش  اطلاعات غلط و گمراه کننده                                 (Disinformation)  در جهان، دو  روش  شناخته شده روسیه تزاری، اتحاد جماهیر شوروی و روسیه کنونی، برای حکمرانی در نقاط مختلف جهان  می باشند."


و اما در مورد جهان دمکراتیک، به عقیده من و بر اساس مدارکی که موجود می باشند، گستره پوشش دمکراسی و حقوق بشر در جهان، فقط تا اندازه ای قابل اِعمال است که با منافع کشورهای قدرتمند تضاد ایجاد نکند. در آن صورت براحتی حقوق بشر نیز در همان مورد، پایمال می شود و رخدادهای مناطق مختلف جهان، بنابر مصلحت سیاستمداران گلوبالیست و رؤسای دول غربی و شرقی، با استفاده از اهرم مدیا، کمرنگ تر یا بسیار پررنگ تر از آنچه رخ داده است بازتاب می یابند.

در این راستا باید بیاد داشت که:

 آنچه سران کشورها در مطبوعات و مدیا عنوان می کنند در اکثر اوقات با آنچه در پشت درهای بسته سالن های گفتگو رد و بدل می شود کاملن متفاوت است.


 چند نمونه:  

- پروژه کاساندرا به گزارش نیوز ویک(Newsweek) در بیست و هفتم جولای  ۲۰۲۲  :

طبق گزارش پولیتیکو، پروژه کاساندرا، کمپینی بود که توسط اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا در سال ۲۰۰۸ راه اندازی شد. تحقیقات این آژانس تخصصی نشان داد که سازمان نظامی و سیاسی مورد حمایت ایران، سالانه یک میلیارد دلار از پولشویی، فعالیت های مجرمانه و تجارت مواد مخدر و سلاح، جمع آوری می کند. در طول هشت سال بعد، آژانس دریافت که حزب الله لبنان در انتقال محموله های کوکائین از آمریکای لاتین به غرب آفریقا و همچنین از طریق ونزوئلا و مکزیک به ایالات متحده دست داشته است.

دولت باراک اوباما[25]، رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا، به منظور اجرائی شدن توافق هسته ای با ایران به هر قیمتی که لازم باشد، پروژه کاساندرا را درست در زمانی که تحقیقات به نقاط حساسی رسیده و به رده های بالای حزب الله در این توطئه دست یافته بود، متوقف کرد، و این در حالی بود که در همان زمان، حزب الله هنوز مشغول انتقال کوکائین به آمریکا بود. (بنابر همان گزارش از نیوز ویک)

 به دستور اوباما، مقامات وزارت دادگستری و خزانه داری ایالات متحده، درخواست های آژانس (کاساندرا) برای تحقیقات گسترده تر به منظور پیش برد این پروژه، در تعقیب قضایی و دستگیری عوامل دست اندرکار را به تاخیر انداختند. واضح است، این عمل را نمی توان تنها یک تصمیم یکنفره دانست و یقینن در اتخاذ آن، قدرتمندان ذی نفع در توافق هسته ای با ایران، دست داشته اند. این اقدام گلوبالیزمی اوباما بدون در نظر گرفتن حقوق بین الملل و نتایج مخرب آن برای انسانها، به اجرا درآمد.


- اجرائی شدن بدون برنامه ریزی مناسب و منطقی طرح بازگرداندن طالبان به افغانستان توسط دولت جو بایدن و با پشتیبانی بخشی از دمکراتهای آمریکا و بدون آنکه حقوق افغانها رعایت شده و حداقل یک همه پرسی در این مورد در آن کشور به انجام رسیده باشد.

بسیاری از سناتورهای آمریکا، به ویژه جمهوری خواهان، از این اقدام بایدن به خشم آمدند و انتقادات تندی را بر علیه سازوکار اجرائی شدن تصمیم بدون برنامه ریزی خروج نیروهای آمریکا از آن کشور ابراز داشتند. اجرای این طرح، صدمه زیادی به مردم افغانستان وارد آورد و همه دستاوردهای بیست ساله این مردم که با پشتیبانی برخی کشورهای دمکراتیک و همینطور خود آمریکا کسب شده بود را نابود ساخت. [ سند دهم]


- نفوذ گلوبالیزم به پلتفرمهای بزرگ، مانند ویکی پدیا، فیسبوک، تویتر و مانند آن، تا حدی که حساب کاربری پرزیدنت مستقر ایالات متحده آمریکا را در تویتر مسدود نمودند و در زمان انتخابات، هیچ کدام از این پلتفرمها اجازه جانبداری از ترامپ را به کاربرآن خود نمی دادند، و صرف نظر از فاکس نیوز، همه شبکه های تلوزیونی داخلی آمریکا و متحدان آن نیز، جز آنچه به آنها دیکته می شد، در مورد وقایع انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا گزارش نمی دادند.

پس از آنکه ایلان ماسک[26] اعلام کرد که با خرید تویتر، دانالد ترامپ را به این پلتفرم بازمی گرداند، در میان بهت و حیرت کاربران، جک دورسی، مالک آن زمان تویتر از این تصمیم استقبال نمود!!!

بنا بر گفته نیویرک پست، جک دورسی اعلام داشت "هرگز نباید اجازه می دادم که دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت آمریکا از حضور در غول رسانه های اجتماعی خود منع شود."  و در یک تویت دیگر "تهدیدها به برخورد فیزیکی، باعث آن تصمیم شد" [سند یازدهم ]


- حمله روسیه به اوکراین گرچه تجاوزکارانه و ضد بشری و وحشیانه می باشد، اما بازتاب آن در مدیای غرب، و راکسیون جهان غرب در مقایسه با موارد مشابه دیگر در خارج از اروپا و قلمروی متحدانش، بسیار پررنگ بود، تا جائی که اتحادیه اروپا از اصول تعریف شده خود مبنی بر عدم ارسال سلاح و جنگ افزار، عدول نمود و این کار را انجام داد که البته به عقیده من تصمیم درستی بود، اما نباید فراموش نمود که این امر بیشتر جنبه خانوادگی اروپائی داشت و نه حقوق بشری.


- طرح استرداد زندانیان (فعلن در مورد یک زندانی ایرانی) که به عنوان تروریست در زندانهای بلژیک نگاهداری می شوند با زندانیان بلژیکی که در ایران به گروگان گرفته شده اند، هم اکنون در پارلمان بلژیک تصویب شده است، اما با فشار ایرانیان و سازمانهای حقوق بشری، دادگاه تجدیدنظر بروکسل با صدور حکمی، موقتن استرداد یک دیپلمات تروریست ایرانی را به ایران، ممنوع کرد. این نوع استرداد پیش از این در زدو بندهای سیاسی، بوسیله فرانسه، آلمان و انگلستان نیز بوقوع پیوسته است.[سند دوازدهم]


باید بیاد داشت که در کشورهای غربی اگر به موقع، نظر عموم شهروندان و سازمانهای حقوق بشری آن کشور به یک عمل غیردمکراتیک که بر خلاف اصول حقوق بشر می باشد جلب شود و اعتراضات گسترده تشکیل شوند، اغلب، آن لایحه به قانون تبدیل نخواهد شد و از آنجا که روح دمکراسی و حقوق بشر در بطن جامعه و قوانین غرب رسوخ دارد، حتی اگر یک قانون تصویب شود، می تواند با دخالت مراجع بالاتر حقوق بشری، ملغی شود. امری که در مورد قانون ارسال پناهجویان در بریتانیا به رواندا درآفریقا، گرچه نهائی شده بود، مرحله اول آن با مداخله دادگاه حقوق بشر اروپا در آخرین لحظه لغو شد. پدیده ای که در یک کشور استبدادی حزبی و یا مذهبی انجام شدنی نیست. [سند سیزدهم]

 

 

لزوم احیای ناسیونالیزم متعادل و یک معنویت اصیل

من معتقدم که عبور مستقیم و بی واسطه از یک استبداد دینی یا حزبی به یک دمکراسی تمام عیار، امریست غیر ممکن. زیرا در صورتی که شما بخواهید از یک حکومت مستبد مذهبی عبور کنید، در هر حال قصد شما در بهترین حالت، بی رنگ کردن مشخصه های مذهبی خواهد بود، زیرا همین مشخصه ها ابزار آن مستبد برای حکومت بوده است و از اینرو همه دستگاه عظیم تبلیغاتی خود را برای شستشوی روانی جامعه بکار انداخته است. سیاستمداران واقع بین باید جواب این سوال را بدهند که با کدام ابزار می خواهند، اذهان سرشار از خرافات مذهبی توده های بی سواد و یا کم سواد را به حالت تعادل برگردانند.

شما چه بخواهید و چه نخواهید، دین مانند عصای زیر بغل توده مردم در یک جامعه مذهبی می باشد. در این حال اگر بی گدار به آب بزنید و سعی کنید آن عصا را بدون در دست داشتن یک برنامه جامع علمی، از آن افراد بگیرید، نتیجه آن خواهد شد که اکثر این افراد از همان پشت بام، ولی اینبار از طرف مقابل، سقوط خواهند نمود. این یک بحث پیچیده سیرکمالی است که در مقالات دیگر بدان پرداخته، مورد بررسی قرار داده ام.

 

 

دو پیشنهاد عملی برای گذار از استبداد به دمکراسی


۱- تقویت مشخصه های ناسیونالیزم غیر شوونیسمی[27]

در کشورهایی مانند ایران، هندوستان، چین و غیره، که دارای قدمت تاریخی زیادی می باشند، یافتن الگوها و مشخصه های ملی و تأکید برعملکرد آنها، برای تقویت روحیه انسجام ملی، کار پیچیده ای نیست. این همان پروسه ای می باشد که حتی کمونیستها نیز در چین به اجرا درآوردند. اما سوال این است که آیا پژوهشگرانی یافت می شوند که چنین ضرورتی را درک نموده و آمادگی صرف وقت و زمان برای اجرائی نمودن این پروسه را داشته باشند؟


در مورد ایرانیان، متأسفانه در حال حاضر این روند بطور معکوس در جریان است. این بدان مفهوم است که عده ای به اصطلاح کنشگر سیاسی، نوک پیکان حمله را متوجه بزرگان فرهنگ و ادب و سیاست این سرزمین، از کورش و داریوش، تا کریمخان و رضاشاه و محمد رضا شاه، از حافظ و سعدی و مولانا تا فردوسی و نظامی نموده اند، و هر روز یا خبر تخریب و نابودی بخشهایی از بناهای تاریخی آن کشور را می شنویم و یا شاهد وسیع تر شدن بخشهای آثار باستانی ایران در موزه های کشورهای دیگر هستیم.   از طرف دیگر، عوام ما نیز از شدت کمبود اطلاعات تاریخی و ملی، بر روی فرزندان خود نام تیمور، چنگیز  و  اسکندر و ... را می گذارند.


امر رقیق نمودن عِرق ملی و وطن دوستی، جز تشویش اذهان و میدان دادن به خرافات مذهبی یا حزبی ثمری ندارد. متأسفانه باید عرض کنم که هیچ ملت دیگری را سراغ ندارم که چنین بی رحمانه و بی پروا، بر گذشته خود بتازد و به باد انتقاد غیرسازنده بگیرد، ضمن آنکه هیچ برنامه ای، جز مقداری توهم، در باره آینده کشورش نیز ندارد. این امر تا جائی مخرب بوده است که برخی کشورهای همسایه، از این حماقت ما ایرانیان سود جسته، بسیاری از دستاوردهای هنری و صنعتی و حتی بزرگان شعر و ادب و عرفان ما  را به نام خود به ثبت رسانده اند.

 

۲- آشنائی با یک جهانبینی کامل و فراگیر

بطور بسیار خلاصه، یک جهانبینی کامل که قادر باشد دینداران از هر نوع را در زمینه الهیات خالص، علم گرایان را در زمینه علم و دانش نوین، درون گرایان و افراد پخته تر را در زمینه سیرکمال، سیاستمداران را در زمینه سیاسی و خداناباوران را در زمینه شناخت کلی  و علمی نوع انسان و افرادی با اعتقادات ویژه خودشان را در همان زمینه آموزش دهد، قادر خواهد بود، به تدریج همه مغناطیس های پوزیترونی و سیاه انباشته شده در درون روان فردی این گروه های فکری و عقیدتی و همینطور خرد جمعی برآمده از آن را نیزخنثی کند و به نوع انسان، این ایده را القا نماید که:

" تو به عنوان یک انسان دو بُعدی، در هر وضعیتی که باشی، از هیچ کس پائین تر نیستی، ضمن آنکه از هیچ کس نیز برتر نیستی."


یک چنین جهانبینی استثنائی، در سطح سیاسی، به علت اعتقاد به اصل اولویتها، یک ناسیونالیزم متعادل و صدالبته غیرشوونیسمی را مورد تأیید قرار می دهد، ضمن آنکه رعایت حقوق و احترام همه انسانها را از وظائف اولیه خود می داند. این جهانبینی به انسانها بر اساس عقاید دینی و غیر دینی، سیاسی و غیر سیاسی نمی نگرد و به همین دلیل، برتری برای هیچ کس قائل نیست، بلکه انسان را برترین موجودی می داند که کسب کمال نهائی روحی و بازگشت به دنیای بی نظیر اولیه مافوق تأثیرات علت و معلول را در شأنیت خود دارد.

 



جمع بندی نهائی

همه کمبودهای فعلی در زمینه های مختلف در جهان، ریشه در ارتباطات ناصحیح انسانها، بطور انفرادی، گروهی و البته در قالب قدرتهای بزرگ با یکدیگر دارند. همین روند و چرخه معیوب است که اختلافات را باعث می شود و جنگهایی که از آن حاصل می آیند نیز به همان صورت، ناشی از تفکرات یکسونگرانه گلوبالیزمی منفی کنونی است که تصمیمات در سطح جهانی را بر پایه منافع همطرازان الیت قدرتمندی اتخاذ می کند که ترویج دهنده همین تفکرات می باشند. متأسفانه باید گفت، در حال حاضر تقریبن هیچ چیز خارج از تصمیم نهائی کارتل های چند ملیتی ممکن نیست.


با پیشرفت چشمگیر علم و تکنولوژی و آشنائی انسانها با یک جهانبینی کامل و نهائی که پتانسیل پوشش همه انسانها را دارد، در آینده نه چندان دور سیاره ما، در یک نظم نوین جهانی، همه امور به دست نخبگان و به شکل یک تشکیلات گلوبالیزمی سفید اداره خواهد شد که قوانین مربوط به آن، قبلن در جائی دیگر نوشته و تصویب شده اند و در پی آن، بطور جدی، واقعی و ریشه ای، بینش سیستم کاست که هم اکنون در تفکرات طبقه الیت جهان وجود دارد، از بین خواهد رفت.

بدیهی است که هیچگونه اثری از تفکرات کاست، در قوانین کنونی دمکراتیک کشورهای آزاد وجود ندارد، اما فکر بشری هنوز آغشته به این ارتجاع کور می باشد. درست به همین دلیل است که حتی در جوامع پیشرفته و دمکراتیک جهان، افراد یک جامعه بر اساس موقعیتهای مادی و اجتماعی خود، طبقه معاشرتی خود را تشکیل می دهند.


 با این حال، خبر خوب آن است که در آینده، از نظر درجه علمی و آکادمیک، فقط یک طبقه وجود خواهد داشت. شاید با اجرائی شدن قوانین نظم نوین جهان، در واقع، ابتدا لازم آید، بندهای اعلامه حقوق بشر بازنگری شده و یا تبصرهایی بر آن افزوده شوند. [سند چهاردهم]


به اعتقاد من، نظم نوین جهان، آخرین شانس برای نوع بشر است که یا خود را تصحیح کند و آماده صعود به یک زندگی ماورائی در سطحی بالاتر، به منظور اتمام پروسه کمال روحی شود، و یا آنکه با از دست رفتن زمان تعیین شده، از دور خارج خواهد شد. شاید پس از استقرار چنان جامعه کاملی، تکلیف نهائی نوع انسان نیز معلوم شود.

با سپاس و قدردانی از حوصله شما در مطالعه این مقالات


مطالعه قسمت اول 


 


یک کار تحقیقاتی از فرامرز تابش                                                               



   :کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان

 Gc,l fhckävd nv lr,gi nlövhsd ök,kd_ rslj n,l

 

:اسناد و زیرنویس ها

زیرنویس ها

[New]این پاراگراف را من بر اساس اطلاعاتی که نیوزویک در تاریخ بیست و ششم آگست۲۰۲۲ پس از اتمام قسمت دوم این مقاله، در سایت خود انتشار داد، به این مقاله افزودم، زیرا این گزارش بطور مستقیم، تأیید کننده نقطه نظرات ما مبنی بر خدشه دار نمودن دمکراسی بدست گلوبالیستها به منظور در دست گرفته هرچه بیشتر قدرت در جهان می باشد.


گروهی از فعالان مستقل تجاری که برای کسب سود بیشتر و تسلط بر جهان اقتصاد با یکدیگر تبانی می کنند. C[11]Cartel

 D[12]onald John Trump

[13]Jack Patrick Dorsey

[14] در جهانبینی هندوئیسم، سیستم تقسیم بندی افراد اجتماع در طبقات ویژه، از اعلا، مانند برهمنان، تا پست ترین آنها که نجس ها و یا دست نزدنی ها(دالیت ها) هستند، سیستم کاست نام داشت.

سرویس اطلاعات و امنیت شوروی K[15]KGB

V[16]Vasili Nikitich Mitrokhin

[17] بنابر نقل قولی از خانم فرح پهلوی(دیبا)، در یکی از دیدارهای او با ایندیرا گاندی، خود گاندی به ایشان توضیح داده است که نام خانوادگی شوهرش قندی بوده است ولی چون هندی ها ق را گ تلفظ می کنند این نام از قندی به گندی و به مرور به گاندی تبدیل شده است.

[18] فیروز قندی از ایرانیان زرتشتی هندوستان بود که در سال ۱۹۴۲ میلادی با ایندیرای جوان، دختر نهرو ازدواج کرد. هندی ها قندی را گندی و به مرور گاندی تلفظ نمودند.

دومین نخست وزیر هندوستان L[19]Lal Bahadur Shastri

 G[20]Gregory Douglas

سازمان اطلاعات برون مرزی ایالات متحده آمریکا C[21]CIA: Central Intelligence Agency

 R[22]Robert Crawley

[23] پایتخت ازبکستان کنونی می باشد. تا قبل از استقلال، تحت اشغال شوروی بود. در این شهر، دومین نخست وزیر هندوستان، شاستری که برای قرارد صلح با پاکستان بدانجا رفته بود, به طرز بسیار مشکوکی فوت نمود.

[24] به گزارش نیوز ویک Wed, Jul 27, 2022  

چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا B[25]Barack Hussein Obama

یک کارآفرین موفق و صاحب شرکتهای بزرگی چون، تسلا، اسپیس ایکس، آی ان سی و تویتر و ...E[26]Elon Reeve Musk

[27] به آلمانی: Chauvinismus به مفهوم وطندوستی افراطی که در واقع وطنپرستی می باشد.

اسناد

  [سند دهم] توجه شود به گزارش سایت واشنگتن اگزمینر Washington Examiner در تاریخ  26جون  2022

  [سند یازدهم] نیویورک پست ( New York Post ) با لینک زیر:

 (https://nypost.com/2022/05/11/jack-dorsey-agrees-trump-should-not-have-been-banned-from-twitter/)

  [سند دوازدهم] به عنوان یک نمونه، کیهان لندن در تاریخ بیست و هشتم جولای 2022

  [سند سیزدهم] به نقل از خبرگزاری رویترز در همان زمان

ر[سند چهاردهم]رجوع شود به مقاله نظم نوین جهان. نوشتاری - ویدئوکلیپ



فایل صوتی-تصویری در یوتیوب 

بزودی

 فایل صوتی برای نابینایان

Share by: