فایل صوتی برای نابینایان، در انتهای این مقاله

The article is now available in ZENODO.

شناسنامه مقاله
پژوهشی از فرامرز تابش
این پژوهش در دو مقاله، قسمت اول و دوم، ارائه می شود
تاریخ انتشار نسخه فارسی: دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ماه ۲۵۸۴ باستانی، مصادف با May 5, 2025
تاریخ انتشار نسخه های غیر فارسی: در دست ترجمه
کد مقاله در آرشیو پژوهشکده: jxfdrd fv cknäd , ldvhe tvn,sd , aös#dv_rslj h,g , n,l
از توس تا لندن
تطبیقی بر زندگی و میراث فردوسی و شکسپیر
Ferdowsi and Shakespeare: A Historical Comparison of Their Lives and Legacies
Part 1
D
ترنس لوکیشن کروموزومی و ایجاد اولین انسان در زمین. به مناسبت ۱۲۸ مین تولد استاد الهی
تحریف تاریخ باستانی ایرانزمین
خواهران ارزشی- برادران کارامازوف
نخبه کیست؟
خرافه، مفهومی غیرقابل تفسیر
یک سوال آتئیسمی
خواهران ارزشی- برادران کارامازوف
فراماسونری- قسمت اول
سقوط برگی از درخت. داستان کوتاه مونا نقیب
جهش کوانتمی روح
آتئیسم، آنالیز و ریشه یابی
جهانبینی سیرکمال، کامل و نهائی
ناسیونالیسم مانعی در مقابل تجزیه طلبی
مارکس و مارکسیسم زیر ذره بین
نمونه ای از طنبورنوازی استاد الهی
نفوذ تاریخی ایرانیان در شبه قاره هند
جنایات خمرهای سرخ
قدرت و اختیارات پادشاه یا ملکه در بریتانیا
باله
اعجاز تفکرات استاد الهی در ایجاد پارادایمهای جدید
فراماسونری- قسمت اول
آنالیز یک اشتباه علمی
بازنگری در دمکراسی کنونی
ملی گرایی متعادل ایرانی- خط سوم در جایگاه سیاسی جهان
روان شناسی نوزادان
اصل عدم تساوی کل با اجزاء
سیری در معرفت الروح
- قسمت اول
مقدمه
ادبیات، یک آیینه تمام نما از روح تمدنهاست. در این آیینه، در زمینه های مختلف و از جمله در حوزه ادبیات و فرهنگ، گه گاه چهرههایی رخ مینمایند که نه تنها آفرینندگان سخن، بلکه سازندگان هویت فرهنگی ملتها به شمار میروند. حکیم ابوالقاسم فردوسی، حماسه سرای برجسته و جاودانه سرزمین ایران، و ویلیام شکسپیر، نمایشنامه نویس نامدار انگلستان، دو قله بیبدیل در سپهر ادبیات جهانی هستند که آثارشان فراتر از مرزهای زمان و مکان، همچنان خوانده میشود، تحلیل میگردد و الهام بخش است.
این مقاله بر آن است تا با نگاهی تطبیقی، به زندگینامه، دستاوردها، ابهامات تاریخی و میراث ماندگار این دو ادیب بزرگ بپردازد. ابتدا با مروری کوتاه بر زندگانی آن دو آغاز میکنیم، سپس به تحلیل جایگاه و تأثیر آثارشان در ادبیات و فرهنگ ملی میپردازیم. در ادامه، برخی حواشی و ناگفتههای مرتبط با زندگی ایشان بررسی میشود، و نهایتن در یک بخش مقایسهای، شباهتها و تفاوتهای فردوسی و شکسپیر در سبک، مضمون و اثرگذاری مورد تحلیل قرار خواهند گرفت. هدف این نوشتار، نه برتر شمردن یکی بر دیگری، بلکه فهم ژرفتر از نقش آنها در شکل گیری هویت فرهنگی ملل شان است.
در پژوهش حاضر، تاریخ حوادث مرتبط با فردوسی را با هدفی خاص[1-1]، علاوه بر تاریخ خورشیدی و میلادی به گاه شمار باستانی ایرانی که مبدا آن پادشاهی کورش هخامنشی می باشد نیز ثبت کرده ایم. با اضافه کردن عدد ۵۵۸ بر سال میلادی، سال باستانی بدست می آید.
یک نکته مهم دیگر: از آنجا که کار تحقیقاتی حاضر، به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و اسپانیایی نیز ترجمه خواهد شد و با انتشار در سایت های مربوطه در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان و دیگر پلتفرم های علمی و معتبر جهان در دسترس محققان و الیت تاریخ پژوه غرب نیز قرار خواهد گرفت، تاکید براین اصل از اهمیت ویژه ای برخوردار است که ملی گرایی متعادل ایرانی هیچ ارتباطی با راست افراطی ندارد. در مقاله ای به نام "ملی گرایی متعادل ایرانی" توضیح داده ام، به چه علت معتقدم که این نوع ملی گرایی، در آینده سیاسی جهان به عنوان یک خط سوم مابین راست و چپ، مورد پذیرش عمومی جامعه جهانی قرار خواهد گرفت.
۱- فردوسی و شاهنامه
ابوالقاسم فردوسی توسی متولد حدود ۱۴۹۹ باستانی (مصادف با حدود ۹۴۰ میلادی) در روستای پاج (پاژ)، نزدیک شهر توس در استان خراسان رضوی، در شمال شرقی ایران بدنیا آمد. او در دوران حکومت سامانیان زندگی کرد و در ۱۵۷۹ باستانی (مصادف با ۱۰۲۰ میلادی) در شهر توس درگذشت.
از آن پس نمیرم که من زندهام که تخم سخن من پراکندهام
هر آنکس که دارد هُش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین
فردوسی یکی از بزرگ ترین شاعران حماسه سرای تاریخ ایران است. در واقع می توان گفت، این دوران، مصادف با رنسانس فرهنگی ایران، پس از قرنها حکومت عربها بود. شاهنامه، شاهکار فردوسی، نه تنها اثری ادبی است، بلکه بدرستی ستون فقرات هویت ملی ایرانزمین نیز به شمار میرود.
فردوسی در یک خانواده دهقانی به دنیا آمد که پیوندی عمیق با فرهنگ ایران پیش از اسلام داشتند. باید بیاد داشت که مفهوم واژه "دهقان" در نزد ایرانیان باستان، در دوران ساسانی و حتی تا قرون اولیه بعد از حمله اعراب مسلمان، به معنای اشراف یا مالکان زمین و حافظان فرهنگ و هویت ایرانی بوده، و نباید با مفهوم امروزی آن، یعنی کشاورز ساده اشتباه شود.
اعتقاد دیگر من آن است که واژه "دهقان" ابتدا و قبل از حمله اعراب به ایران، " دهگان" با همان تعریفی که ارائه داده شد بوده است. خوشبختانه بعد از جستجوی زیاد به منابعی که همسو با عقیده من در این مورد باشند نیز برخورد نمودم.
دربارهٔ زندگی اولیه حکیم توس، اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما گفته میشود که در ادبیات، تاریخ و نیز زبان عربی تحصیل کرده بوده است. به نظر من و بسیاری از صاحب نظران، این امر که فردوسی، شاهنامه را به زبان فارسی به جای عربی سرود، اقدامی آگاهانه و با هدف حفظ زبان و فرهنگ ایرانی در برابر نفوذ زبان و فرهنگ عربی بوده است.
یک مورد حیرت آور در این رابطه آن است که بیهقی (ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، اهل بیهق نیشابور) که در دربار سلطان محمود و سپس سلطان مسعود مشغول بکار بوده و از نخبگان و دبیران عالی رتبه دیوان محسوب می شده است، در اثر با ارزش خود، یعنی تاریخ بیهقی که بسیار مفصل و دقیق نوشته شده است، نامی از فردوسی نبرده است، گرچه از شاعران دیگر مانند فرخی، عسجدی و عنصری یاد کرده است. البته من شخصن تاریخ بیهقی را مورد بررسی قرار نداده ام، اما بسیاری از محققین و فردوسی شناسان معتبر دارای چنین اعتقادی هستند و این از عجایب است، مگر آنکه بپذیریم این قسمت در همان زمان و یا بعد از درگذشت بیهقی، به علت دشمنی اعراب با ایرانیان، از آن کتاب حذف شده است. البته این امر چندان دور از ذهن نیست زیرا بنابر استنباط یکی از عرفای واصل، در قرآن نیز هم نام زرتشت و هم در مورد ایرانیان مطالبی آمده بوده است و احتمالن در همان ده های اولیه این قسمت از آن کتاب حذف شده است[2-1] . در هر حال تعیین صحت این مطلب چندان کار ساده ای نیست. جستجو در تاریخ نشان می دهد که اولین منبع معتبری که در مورد فردوسی نوشته است، احتمالن چهار مقاله نظامی عروضی باشد.
فردوسی در سال ۱۵۷۹ باستانی (مصادف با ۱۰۲۰ میلادی) در توس درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. آرامگاه او امروزه یکی از زیارتگاهها و اماکن فرهنگی تجمعات ملی گرایان ایران است و نماد احیای زبان و فرهنگ پارسی به شمار میرود.
[منابع ردیف اول در ارتباط با مطالب فوق]
میراث ملی و فرهنگی
شاهنامه، اثر فردوسی، روایتگر حماسه ملی ایرانزمین و یکی از ستون های هویت ملی این سرزمین باستانی می باشد و ایرانیان با درک این مهم، به این ادیب بزرگ و اثر کم نظیرش ارج می نهند و هر ساله به عنوان ادای احترام ویژه ملی خود به این شخصیت برجسته، در آرامگاه او گردهم می آیند تا سپاس خود را نثار روح او نمایند.
پروژه ساخت این مقبره، ابتدا در ۲۴۹۲ باستانی (۱۳۱۳ شمسی مصادف با ۱۹۳۴ میلادی) به دستور رضاشاه پهلوی، در چارچوب جشنهای هزاره فردوسی و با دعوت از دانشمندان بینالمللی کلید خورد و افتخار ساخت آن به آندره گُدار (André Godard)، معمار و باستانشناس فرانسوی اهدا شد تا یک بنای تاریخی درخور او در توس، منطقهای تاریخی در ۲۵ کیلومتری شمالغربی مشهد، در استان خراسان رضوی احداث شود. این بنای تاریخی و حماسی در سال ۲۵۲۶-۲۷ باستانی (۱۳۴۷ شمسی) به دستور محمدرضا شاه پهلوی و با هنرنمایی هوشنگ سیحون معمار برجسته ایرانی مرمت شد. طرح سیحون، الهام گرفته از معماری هخامنشی و مقبره کوروش بزرگ در پاسارگاد بود.
این آرامگاه زیبا طبق اطلاعات رسمی سایت یونسکو، در سال ۲۵۶۵ باستانی (۲۰۰۷ میلادی) با نام مجموعه توس در فهرست موقت(Tentative List) آن ثبت شد ولی هنوز رای نهایی صادر نشده است.
در هر حال کوشش های این ادیب کم نظیر در احیای زبان و تاریخ باستان ایرانزمین، به گسترش هنر پارسی حتی در برخی نقاط جهان نیز انجامید. به این مهم در ادامه مطلب خواهیم پرداخت.
در اینجا با ارائه اظهار نظری از یک ایران و شرق شناسان برجسته بریتانیایی درمورد فردوسی، این بخش را به پایان می بریم.
ادگارد جی برآن (Edward Granville Browne 1862–1926) :
"فردوسی زبان فارسی را از زیر بار غلبهٔ واژگان و سبک عربی نجات داد و با شاهنامه، هویت فرهنگی ایران را مجددن احیا نمود ساخت." [Ref 1]
[منابع ردیف دوم در مورد مطالب فوق]
شاهنامه- کتاب شاهان
میراث حماسی ادبی - آوای جاودانه پارسی ایران ویچ
فردوسی کار سرودن شاهنامه را در حدود سال۱۵۳۶ باستانی (مصادف با ۹۷۷ میلادی) آغاز کرد و بیش از سی سال از عمر خود را وقف آن نمود. منابع اصلی او شامل خداینامه (کتابی به زبان پهلوی دربارهٔ شاهان ایران) و روایتهای شفاهی و متون مدون زرتشتی و البته هوش و فراست شخصی او بود.
یک نکته مهم:
در مورد زبان پارسی بکار رفته در شاهنامه باید بیاد داشت که برخی منابع متآثر از فرهنگ روسیه، به اشتباه زبان شاهنامه را "فارسی دَری" ثبت کرده اند. در حالی که پارسی دَری در دوران باستانی ایران در بخش هایی از خراسان بزرگ صحبت می شده است. بعد از تجزیه خراسان بزرگ توسط روسیه تزاری و بعد از آن، بوسیله اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا، این بخش های جدا شده، برای نمونه افغانستان، تاجیکستان و ... نامیده شدند و هم اکنون نیز به نوعی زبان پارسی، یعنی دَری تغییر یافته صحبت می کنند. گفته شد "دَری تغییر یافته"، دلیل آن این است که در دری مورد استفاده تاجیک ها، کلمات روسی، و در دری مورد استفاده افغان ها، کلمات هندی و حتی انگلیسی زیادی دیده می شوند. برای مثال برای کلمه ترشی از کلمه چاتنی استفاده می شود که یک کلمه هندی می باشد، گرچه چاتنی با آچار کمی متفاوت است.
در هر حال اعتقاد من بر آن است که دَری واقعی همان گویش خاصی می باشد که در سه استان خراسان ایران و تا حدودی در هرات افغانستان بکار می رود. اتفاقن یکی دیگر از شاهکارهای فردوسی در نگارش شاهنامه آن بود که از آمیخته شدن زبان و لحن شاهنامه به عربی و به پارسی دَری جلوگیری نمود، گرچه خود او خراسانی بود. و بنابراین موفق شد یک پارسی ویژه که امروزه فقط توسط ایرانی ها بکار می رود را تهیه کرده ارائه دهد. این مهم را بطور دقیق در اشعار نظامی گنجوی شاعرعارف نامدار و پرآوازه ایرانی نیز شاهد هستم. زیرا تا آنجا که من متن کلیات او را در خاطر دارم، در آنجا از لحن پارسی فاخر و زیبای فردوسی استفاده شده است و حتی یک بیت آذری در آن یافت نمی شود. حال آنکه فردوسی (۱۴۹۹ باستانی، مصادف با حدود ۹۴۰ میلادی) متعلق به حدود دو قرن قبل از نظامی گنجوی (۱۶۹۴ باستانی، مصادف با حدود ۱۱۳۶ میلادی) می باشد. این امر نشانه ای از عشق عمیق همه شعرای عارف به ایرانزمین و هویت غنی آن می باشد.
سامانیان، یکی از سلسله های پادشاهی ایران، که به ایرانزمین و هویت و زبان آن اهمیت زیادی می دادند، از ابتدا از کار او حمایت کردند، اما زمانی که کار تهیه شاهنامه به انتهای خود نزدیک می شد، غزنویان به رهبری سلطان محمود غزنوی از ۱۵۵۶ باستانی (حدود ۹۹۸ میلادی) بر ایران حاکم شده بودند. این امر باعث یک ابهام تاریخی شد که در سطور پیش رو بدان خواهیم پرداخت.
شاهنامه حماسهای متشکل از حدود ۵۰ هزار بیت شعر است که یکی از بلندترین اشعار حماسی جهان محسوب می شود که تنها توسط یک شاعر سروده شده است. این اثر که به پارسی نوین ایرانی نوشته شده، تاریخ ایران را از دوران پادشاهان و اسطوره های غیر مدون تا سقوط ساسانیان در قرن هفتم میلادی روایت میکند و به سه بخش اصلی تقسیم میشود:
- دیدگاه اسطورهای: با توضیح و تشریح آفرینش جهان و پادشاهی کیومرث آغاز میشود. داستانهایی مانند هوشنگ که با سرافرازی آتش را کشف می کند و به جهان روشنی به ارمغان می آورد و یا جمشید که نوروز را پایه گذاری و جهانی می کند و یک دوره پادشاهی طلایی - اهورایی را فراهم می کند، اما با درغلتیدن در غرور، فر ایزدی او را ترک می کند. در این روایات در مقابل جهان نیکویی، ضحاک، حاکمی ستمگر وجود دارد، با مارهایی روی شانهاش که از مغز انسان ها تغذیه میشوند. داستانهایی از این دست در شاهنامه، اشاره ای عینی به تقابل همیشگی پلشتی و سیاهی در مقابل نور دارد. فریدون، قهرمان دیگر این بخش، ضحاک را شکست میدهد و یک دوران طلایی-اهورایی دیگر را برای ایرانیان و جهانیان به ارمغان می آورد.
به عقیده من این دوران باید تاریخ قبل از شروع سلسله هخامنشیان باشد. گرچه عده ای از شاهنامه پژوهان، شخصیت های این سند تاریخی را با برخی از شاهان و قهرمانان ملی، درست بعد از شکل گیری شاهنشاهی هخامنشی یکی می دانند. برای مثال برحسب توضیحاتی که فردوسی در مورد فریدن و کیخسرو می دهد، برخی یکی از این دو را همان کورش، شاهنشاه بزرگ هخامنشی می دانند.
- دیدگاه قهرمانی: مشهورترین بخش شاهنامه به این دیدگاه تخصیص یافته است. در روایات اینچنینی، فردوسی به زندگی و دلاوریهای پرشمار مردان و زنان سلحشور، صادق، شجاع و درستکار در مقابل دیوصفتانی از جهان تاریکی و تباهی می پردازد. در این دیدگاه، رستم، بزرگ ترین پهلوان و جنگاور ایران در نظر گرفته می شود. رستم قهرمانی است که با دیوان میجنگد، اژدها را میکشد و پادشاهان را یاری میدهد. یکی از غمانگیزترین داستانها، ماجرای رستم و سهراب است، جایی که رستم ناخواسته پسر خود را در نبرد میکشد. در شاهنامه شخصیتهای زیادی مانند اسفندیار، پسر گشتاسب که یک شاهزاده وظیفه محور و نمادی از شجاعت، ایمان و وفاداری است، یافت می شوند. داستان اسفدیار به ویژه به دلیل عمق تراژیک و پیچیدگیهای اخلاقیاش یکی از برجسته ترین بخشهای شاهنامه تلقی میشود. زیرا او به دلیل وفاداری به پدرش، مجبور به رویارویی با رستم، بزرگ ترین دلاور، جنگاور و قهرمان ایرانزمین می شود. این نبرد به مرگ اسفندیار منجر میشود، زیرا رستم با راهنمایی سیمرغ، تیر به چشمان او، یعنی تنها نقطه آسیب پذیرش، میزند. از آن به بعد در میان ایرانیان، "چشم اسفدیار" تبدیل به یک استعاره شد که برای اشاره به نقطه ضعف یک فرد یا یک حکومت بکار می رود. استعاره های زیادی بر اساس داستانهای زیبای شاهنامه در فرهنگ گفتمانی ایرانیان بوجود آمد. استعاره های "رستم زمانه"، "زهر هلاک"، "تهمینه وار"، "زال وش"، "فریدون وار" و "سیمرغ گونه" از آن جمله می باشند.
سیاوش که نماد پاکی، راستی، نجابت، فداکاری و خویشتن داری می باشد یکی دیگر از شخصیت های درخشان شاهنامه می باشد که در وقایع نقش ایفا می کند. من در یک برداشتی آزاد از روایت سیاوش، یک داستان کوتاه به زبانهای فارسی، انگلیسی و آلمانی تهیه کرده ام و در سایت های مربوطه پژوهشکده به همراه ویدئوکلیپ های آن انتشار داده ام. این داستان کوتاه ممکن است برای علاقمندان به ادبیات جالب باشد.
در این اثر جاودانه و بی مانند فردوسی، زنان زیادی نیز نقش آفرینی می کنند. برای مثال رودابه مادر رستم و عشق پاکش به زال، پدر رستم، و یا شاهزاده تهمینه همسر رستم و مادر سهراب. گردآفرید یکی دیگر از زنان دلاور و شجاع شاهنامه است. یک جنگجوی ایرانی که با لباس مردانه برای دفاع از قلعهٔ سپید با سهراب میجنگد و شجاعت و مهارتش در نبرد مورد تحسین سهراب قرار میگیرد. گردآفرید نمادی از زنان دلیر و توانمند ایرانزمین در شاهنامه است.
دیدگاه تاریخی: فردوسی با ایجاد این شاهکار خود، به روایت تاریخیتر پادشاهان اشکانی و ساسانی میپردازد و این نگرش و ثبت تاریخی وقایع با حملهٔ اعراب و سقوط یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، پایان مییابد. لحن فردوسی در این بخش سوگوارانه است و از نابودی شکوه گذشتهٔ ایران اظهار تأسف میکند. از نقطه نظر تاریخی باید پذیرفت که ثبت شخصیت های غیر مدون در تاریخ، می تواند یک نقطه مثبت و برجسته در اثر جاودانه او باشد. زیرا واقعیت آن است که همیشه بخشی از تاریخ ایران مخدوش بوده و یا کلن حذف شده است. دلیل این امر را در انتهای این مقاله در قسمت "دستاوردهای ایرانیان، مدفون در غبار تیره تاریخ" بررسی خواهیم نمود.
ریتم اشعار در شاهنامه
شاهنامه به قالب شعری مثنوی و با وزن متقارب سروده شده است. مثنوی قالبی است که هر بیت آن قافیه مستقل دارد، به این مفهوم که مصراعهای اول و دوم هر بیت با یکدیگر هم قافیه هستند. از اینرو وزن متقارب برای روایتهای بلند، به ویژه حماسی، بسیار مناسب می باشد، به دلایل زیر:
- وزن متقارب دارای یک ضرب آهنگ منظم، محکم و پرقدرت است. وقتی این وزن با واژگان حماسی ترکیب میشود، قادر است حس شکوه، عظمت و قهرمانی را به خوبی منتقل کند.
چو ایران نباشد تن من مباد بر این بوم و بر زنده یک تن مباد
این ضرباهنگ، به نحوه طبل نوازی در جنگ شبیه است و بنابراین ریتمش روان انسان را برای نبردی بزرگ آماده می کند.
- وزن متقارب بسیار قدرتمند است، درعین حال روان و سلیس است. این امر باعث سهولت در حفظ کردن و بیادآوری شعر می شود. فنی که نقالان شاهنامه در قهوه خانه ها به صورت شفاهی به نمایش می گذاشتند. زیرا در زمان قدیم، نقالان، عمومن اشعار شاهنامه را سینه به سینه و از پدر به پسر می آموختند.
باید توجه داشت که شاهنامه یک اثر طولانی، بالغ بر۵۰ هزار بیت است، و قالب مثنوی با این وزن، هم انعطاف پذیر و هم برای روایت داستانهایی با کشش بالا مناسب می باشد. زیرا چون قافیهها در هر بیت تکرار قافیه بیت ماقبل نیست، فردوسی دستش برای انتخاب واژگان و ادامه روایت باز بوده است.
خِرَد چَشمِ جان اَست چون بِنگری تو بیچَشمِ شادان جَهان نَسپَری
نخُست آفرینش خِرَد را شِناس نگهبانِ جان است و آنِ سه پاس
همانطور که گفته شد، زمانی که قسمت های زرمنامه شاهنامه مانند نبرد رستم و سهراب با این وزن و همراه با ضرباهنگ تند و پیدرپی روایت میشوند، قادر خواهند بود حس حماسه و هیجان را در شنونده به اوج خود برسانند.
ز جای اندر آمد چو آتش قباد بجنبید لشگر چو دریا ز باد
برآمد خروشیدن دار و کوب درخشیدن خنجر و زخم چوب
شاهنامه شناسان معتبر بر این باور هستند که زبان شاهنامه خالص و تا حد ممکن بدون واژگان عربی است. امری که می تواند یک دلیل محکم برای اثبات هدف فردوسی برای احیا و پابرجایی زبان ایرانیان، پارسی نوین باشد. زبانی که به عنوان زبان ادبی و محاوره ای، در ایرانزمین در نقش یک گستره فرهنگی بزرگ به ویژه در بخش خراسان باستانی محسوب می شود. دو سال پیش از تاریخ نگارش مقاله حاضر، مقاله ای با نام " نفوذ تاریخی ایرانیان در شبه قاره هندوستان" در سایت فارسی پژوهشکده انتشار دادم. در آن مقاله دو قسمتی، به بررسی اثرات زبان پارسی در آن سرزمین وسیع پرداخته شده و موضوع مقاله از زوایای مختلف مورد بحث قرار گرفته است.
[منابع ردیف سوم در مورد مطالب فوق]
اهمیت تاریخی و فرهنگی
شاهنامه نقش حیاتی در حفظ فرهنگ و زبان ایرانی داشت، به ویژه در زمانی که زبان عربی بر فرهنگ منطقه غالب شده بود. فردوسی با سرودن این اثر به پارسی، راه را برای شکوفایی زبان و فرهنگ باستانی و تاریخی ایرانیان، مجددن گشود. شاهنامه همچنین بخش وسیعی ازهویت ملی و باستانی ایرانیان را احیا نمود. یک فرهنگ غنی و زبانی شیوا و زیبا که ریشه در گذشتهٔ بسیار ماقبل اسلام دارد.
داستانهای شاهنامه الهام بخش شاعران، نقاشان، و نویسندگان در سراسر دنیای پارسی زبان بوده است. نگارگریهای شاهنامه، نقلهای شفاهی، و اقتباسهای ادبی و نمایشی از آن، گواهی بر محبوبیت همیشگی این اثر جاودانه دارند. برای نمونه، برخی پژوهشگران بر این باور هستند که آثاری مانند گرشاسب نامه اسدی طوسی از شاهنامه الهام گرفتهاند.
شاهنامه فردوسی نه تنها بر هنرمندان ایرانی، بلکه بر هنرمندان غیرایرانی نیز تأثیر گذاشته است، به ویژه در آسیای میانه، هندوستان و حتی غرب.
چند نمونه:
- نسخه شاهنامه دربار اکبرشاه گورکانی در قرن ۲۱-۲۲ باستانی (قرن ۱۶ میلادی) معروف به شاهنامه اکبری. این اثر یکی از زیباترین نسخههای مصور شاهنامه است که توسط نگارگران هندی و ایرانی در دربار اکبر شاه گورکانی تصویرسازی شده است. البته در اواخر قرن ۲۲ باستانی ( تقریبن مصادف با شانزده و اوایل قرن هفدهم میلادی) اکبر شاه چندین نسخه نفیس از شاهنامه سفارش داد که با ارزش ترین آنها به شاهنامه اکبری شهرت یافت.
- هنرمندانی چون بیسهان داس (Bishan Das) که یکی از نقاشان برجسته دربار گورکانیان در قرن ۲۲-۲۳ باستانی (قرن ۱۷ میلادی) در دربار جهانگیرشاه بود و سانوالا (Sanwalah یا Sanvala)، که او هم یک صورتگر برجسته در همان دربار بوده است با سبک نقاشی مغولی، داستانهایی مانند رستم و سهراب یا سیاوش و سودابه را تصویر کردند. در این آثار، ترکیبی از مینیاتور ایرانی و نقاشی بومی هندی دیده میشود.
- در دربار عثمانی نیز شاهنامه فردوسی ترجمه و نگارش شد که یکی از نسخه های مهم شاهنامه محسوب می شود و به نام شاهنامه عثمانی معروف است. این نسخه البته به زبان ترکی نوشته، و به سبک نقاشی عثمانی تزئین شده است. پژوهشگران معتقدند داستانهای اسطورهای ایرانی در فرهنگ ترکی عثمانی تأثیر گذاشته اند، و گاهی حتی با قهرمانان محلی درآمیخته اند. این نسخه هم اکنون در کتابخانهٔ توپ قاپی در استامبل ترکیه نگهداری میشود.
تأثیر فرهنگی و زبانی
اعتقاد کلی بر آن است که استفاده فردوسی از پارسی نو در شاهنامه، عملی عمدی برای احیا و استانداردسازی زبان پارسی پس از فتح ایران بدست اعراب بود. آنطور که از مفاد شاهنامه برمی آید، فردوسی نهایت تلاش خود را نموده تا از واژههای عربی استفاده نکند. شاید این امر یکی از فاکتورهای اساسی در تضمین بقای شاهنامه بهعنوان رسانهای ادبی بوده است. زیرا این انتخاب زبانی، به تدوین هویت پارسی انجامیده بود. این مطلب از چنان اهمیتی برخوردار بود که بر سلسلههای بعدی، مانند صفویان و حتی قاجارها نیز تاثر گذاشت، اما اوج تأثیر گذاری آن، در جریان ملی گرایی پهلوی اول و دوم واقع شد که میتوان از آن بهعنوان نقطهٔ شکوهمند احیای رسمی هویت باستانی ایران یاد کرد. فراموش نشود که در آن دوران، رضاشاه و محمدرضاشاه هر دو با تلاشی پیگیرانه، روی ترویج بازشناسی فردوسی و شاهنامه، با اجرای جشنهای هزاره و مرمت و احیای آرمگاه او و دیگر اقدامات، سرمایهگذاری فرهنگی کلانی نمودند.
همانطور که با هدفی خاص، بارها عنوان شد، شاهنامه فردوسی اغلب به عنوان ستون هویت ایرانزمین تلقی میشود که به پارسی نو سروده شد، تا در برابر سلطه عربی پس از فتح ایران بوسیله اعراب مسلمان مقاومت کند. این عمل نوعی از یک شیوه منحصربفرد برای حفظ فرهنگ است و باید خاطرنشان کرد که پارسیان به لطف این اقدام برجسته فردوسی، زبان، فرهنگ و نتیجتن هویت ملی خود را حفظ کردند. این حادثه خجسته در حالی به وقوع پیوست که بسیاری از کشورهای دیگر که با همان معضل حمله اعراب و گسترش دیدگاه های آن روبرو شدند، برخلاف ایران، دچار فروپاشی فرهنگی شده، زبان خود را بدست فراموشی سپردند. برخی از این کشورها که امروزه نیز موجود می باشند عبارتند از: مصر، سوریه ، لیبی و دیگر کشورهای آسیایی و افریقایی. گرچه در بخشهایی ازعراق و سوریه کنونی، در مقیاسی کم، هنوز زبان آرامی و شاخه ای از آن که به سریانی معروف است، همواره در مناسک مذهبی در جوامع فرقه ای کوچک، در حد بسیار محدود بکار می رود.
هویت ملی و میراث هنری
همانطور که در درازای این مقاله، برجسته شده است، شاهنامه، حماسه ملی ایران است که عمیقن به عنوان یکی از اصلی ترین ستونهای هویت ملی ایرانیان ارزیابی می شود و تاریخ و اساطیر پیش از حمله اعراب مسلمان را در بیش از ۵۰,۰۰۰ بیت روایت میکند. مقبره فردوسی نزدیک توس زیارتگاهی ملی است که نقش او را بهعنوان قهرمان فرهنگی نماد میکند. بزرگ مردی که یونسکو در سال ۲۵۶۸ باستانی
(۲۰۱۰ میلادی) هزارمین سالگرد آن را به رسمیت شناخت.
او شاعری بود که روح یک ملت باستانی را تسخیر کرد و در این روند تاثیرگذاری، مرزها را درنوردید. همانطور که گفته شد، اثر درخشان این مرد بزرگ، الهام بخش نگارگریهای پارسی، مانند دست نوشته فلورانس و شاهنامه های مغولی شد که اکنون در مجموعههایی مانند کتابخانه بریتانیا
(British Library) و موزه آقاخان نگهداری میشوند و بُعدی بصری به برجستگی آن میافزایند.
[منابع ردیف چهارم در مورد مطالب فوق]
شاهنامه میراثی جهانی
فردوسی در ادبیات جهان جایگاهی بلند دارد. شاهنامه در کنار آثاری چون ایلیاد (Iliad) و ادیسه(Odyssey) از هومر(Homer) ، مهابهاراتا (Mahabharata)ی هند، احتمالن از ویاسا (Vyasa) و انهاید (Aeneid) از ویرژیل(Virgil)، شاعر برجستهی روم باستان و روایت گر داستان ائنیاس(Aeneas) قرار میگیرد. یونسکو درسال ۲۵۶۸-۶۹ باستانی (مصادف با ۲۰۱۰میلادی)، هزارمین سالگرد پایان شاهنامه را بطور نمادین جشن گرفت(UNESCO “Millennium of the Shahnameh” Celebration, 2010) .
برای درک واضح تر از مشقات و مرارتهایی که فردوسی در نگارش شاهنامه متحمل شد، شاید تعمق در مشهورترین بیت او در پیش گفتار شاهنامه، بتواند یک کمک فکری مناسب باشد.
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
این اثر ارزنده و برجسته جهانی که یکی از پایه های اصلی هویت ملی ایرانیان و روایتگر جنگ بین بدی ها و خوبی ها، خیر و شر و یا نور و ظلمت، و سرشار از افکار و اندیشه های زرتشت است، اثبات این مدعاست که شعر میتواند به عنوان یکی از المنت های لازم، فرهنگ یک سرزمین کهن و باستانی، مانند ایرانزمین را حفظ کرده و از مرز زمان فراتر رود.
تاثرات جهانی شاهنامه
نکته جالب در این ارتباط این است که شاهنامه فردوسی الهام بخش دستنوشتههای مصور بسیاری شده است، از جمله دست نوشته مشهور فلورانس که یکی از قدیمیترین نسخههای مصور شاهنامه محسوب میشود. نسخههایی مانند این، امروزه در مجموعههای معتبری همچون کتابخانه بریتانیا، کتابخانه ملی فرانسه، و موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری میشوند و از آنها بهعنوان گنجینههایی از تلفیق ادبیات و هنر تصویری ایرانی یاد میشود.
این آثار مصور، نه تنها برای علاقهمندان به شاهنامه ارزشمندند، بلکه منابع مهمی برای پژوهشگران تاریخ هنر، نسخه پردازی، خوشنویسی و نگارگری ایرانی محسوب میشوند. نگارههای این آثار، از سبکهای مختلف مکتبهای هنری ایرانی – مانند مکتب هرات، تبریز، شیراز و اصفهان – تأثیر پذیرفتهاند و بازتابی از تحولات زیباییشناسی در طول قرون در ایران هستند.
برخی دیگر از نسخه های شاهنامه عبارتند از:
- شاهنامه فلورانس (Ms. Pers. 1): تاریخ تکمیل آن احتمالن حوالی ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۵ باستانی ( ۷۱۷–۷۲۵ ه.ق مصادف با ۱۳۱۷–۱۳۲۵ میلادی) ذکر میشود. این اثر، قدیمیترین نسخه مصور شناخته شده از شاهنامه است که از قرنها پیش در مجموعهٔ فلورانس بوده، اما در مطالعات ایران پژوهان، دراوایل قرن بیستم بیشتر مورد توجه قرار گرفت و اکنون در کتابخانه ملی فلورانس (Biblioteca Nazionale Centrale di Firenze) نگهداری میشود. این نسخه، که با ظرافت و مهارت بالای نگارگران ایرانی تزئین شده، نه تنها روایت حماسی فردوسی را حفظ کرده، بلکه با نگارههایی زنده و پویا، ابعادی بصری و هنری به آن بخشیده است. همین امر نشان دهند آن است که از دوران حیات فردوسی تا زمان نسخه بردای از اصل، شاهنامه و همچنین خالق آن، فردوسی، در بخش هایی از اروپا نه تنها شناخته شده، بلکه از چنان اهمیتی برخوردار بوده است که هنرمندانی همت به نسخه برداری از آن گماشته اند. واضح است این اقدام در آن زمان، کاری بسیار مرارت آور بوده است.
- شاهنامه بایسنقری ۱۹۸۸ باستانی (۸۳۳ هجری مصادف با ۱۴۳۰ میلادی). به دستور بایسنقر میرزا، پسر شاهرخ تیموری، در شهر هرات که در آن زمان از شهرهای مهم ایران محسوب می شد، تهیه شد. بخش عمدهٔ این نسخه، امروز در موزه و کتابخانهٔ بریتانیا (British Library, MS. Or. 757) نگهداری میشود و بخشهای دیگر در موزهها و مجموعههای مختلف پراکندهاند.
در سال ۲۵۶۹ باستانی (۲۰۱۱ میلادی مصادف با ۱۳۹۰ شمسی) نسخهٔ شاهنامهٔ بایسنقری به فهرست حافظهٔ جهانی یونسکو (UNESCO Memory of the World Register) افزوده شد و این اقدام به عنوان گامی مهم در حفظ میراث فرهنگی ایران مورد تقدیر قرار گرفت.
- شاهنامه دموت (Demotte Shahnameh) یا شاهنامه بزرگ ایلخانی (Great Ilkhanid Shahnameh)
متعلق به حدود ۱۸۸۸ باستانی (حدود ۱۳۳۰میلادی)، که گفته می شود در تبریز ساخته شده است. همچنین در برخی از متون گفته می شود این شاهنامه نمونه عالی از مکتب تبریز در نگارگری ایرانی می باشد که از نظر هنری بسیار ارزشمند بود. ژرژ دموت(Georges Joseph Demotte)، دلال هنری فرانسوی، در حدود ۲۴۶۸–۲۴۷۰ باستانی (حدود ۱۹۱۰–۱۹۱۲ میلادی) این نسخه را خرید و برگهای آن را از هم جدا کرد.
- شاهنامه تهماسبی (طهماسب)، نسخهای نفیس که برای شاه تهماسب صفوی در۲۰۸۲-۲۰۹۳ باستانی (۱۵۳۵-۱۵۲۴میلادی)، با نگارگری مکتب تبریز تهیه شد.
- نسخههایی چون شاهنامهٔ قوامالدوله(Qavam al-Dowleh Shahnameh) در دورهٔ قاجار،و شاهنامهٔ ابوطاهر حسین (Abu Taher Hossein Shahnameh)، از نخستین نسخههای شناخته شده، و شاهنامههایی که در دربارهای گورکانی هند (Mughal India) و عثمانی (Ottoman Empire) تولید شدند، نشاندهندهٔ گستردگی تأثیر شاهنامه در فرهنگها و سرزمینهای گوناگون است.
همانطور که بدان اشاره شد، بسیاری از نگارهها (تصاویر و نقاشیهای موجود در نسخههای مصور شاهنامه) اکنون در موزههای بزرگی چون لوور، متروپولیتن نیویورک و فریر گالری واشنگتن نگهداری میشوند.
از آنجا که در این مقاله، هدف، ارائه یک مقایسه ادبی، مابین شکسپیر و فردوسی می باشد، به همین مقدار توضیحات در زندگینامه و میراث فرهنگی برجای مانده از فردوسی بسنده می شود. زیرا در هر حال بررسی عمیق شخصیت فردوسی و شاهکار او، شاهنامه، نه در یک مقاله بلکه یقینن در یک کتاب قطور که به بررسی همه جوانب این مقوله بپردازد میسر خواهد بود.
یک نکته بحث برانگیز
در انتهای این بخش لازم می دانم یک مورد بسیار ملموس از تحریف در مطالب شاهنامه را یاد آور شوم. به این مصراع توجه کنید:
هنر نزد ایرانیان است و بس
این مصراع شعر که به فردوسی نسبت داده می شود در میان عامه چنین تفسیر می شود: "هنر تنها در میان ایرانیان یافت می شود و نه دیگران"، این فهم نادرست، متاسفانه به شکل وسیعی در میان ما ایرانیان رواج یافته است، در صورتیکه اصل آن بیت آنطورکه در سایت گنجور آمده، چنین است:
هنر نیز ز ایرانیانست و بس ندارند کرگ ژیان را به کس
اگر این مصراع حقیقتن به همین شکل از ابتدا درشاهنامه آمده باشد، تنها یک امکان وجود دارد و آن این است که با شاهنامه پژوهان معتبر ایرانی همصدا شویم و بپذیریم که این بیت، آن چیزی است که از زبان بهرام گور در مورد ایرانیان بیان شده است و نظر شخصی فردوسی نیست. با این حال این نظریه به دل من نمی نشیند، زیرا کلمه "نیز" در مصراع "هنر نیز ز ایرانیانست و بس"
۱- می تواند با حرف "و" در همان مصراع در تضاد باشد. زیرا "نیز" به مفهوم " و همینطور" می باشد که تاکید بر آن دارد که آن اقدام در جایی دیگر هم رخ داده است و در اینصورت جمله، قابل تفسیر نخواهد بود مگر آنکه از حرف "و" صرف نظر شود و "بس" نه به مفهوم "تمام. دگر هیچ..." بلکه به مفهوم "بسیار" در نظر گرفته شود. در این صورت معنی این مصراع چنین خواهد بود: "هنر در نزد ایرانیان نیز بسیار است".
۲- و یا آنکه اگر نخواهیم دست به ترکیب این مصراع بزنیم، باید بپذیریم، منظور از "نیز" تاکید بر وجود موارد دیگری دارد. برای مثال "کیومرث، سپر دارد، نیزه دارد و نیز(و همینطور) تیرهای زیادی برای کمانش دارد (تیرِ کمان نیز نزد کیومرث است و بسیار) ". بنابراین، ترجمه این مصراع می شود: "هنر هم مانند دیگر فضایل مانند صنعت گری، جنگاوری، سیاست کشورداری... نزد ایرانیان بسیار است". در این حال نیز مشکل حل می شود.
در هر حال روایت های موخرتر کوچه بازاری، "هنر نزد ایرانیان است و بس" از اصل و ریشه نادرست است، زیرا مفهوم آن، آنطور که در فرهنگ عامه جا افتاده است این خواهد بود که، غیر از ایرانیان هیچ گروه، قوم یا ملت دیگری دارای هنر نیست و این فکر نادرست و توهین آمیز، هرگز نمی توانسته از ذهن مرد بزرگی چون فردوسی بگذرد. در اینجا برای آنکه خوانندگان پژوهش حاضر، کمی با فضای اصلی روایتی که این بیت شعر به آن تعلق دارد آشنا شوند، خلاصه ای از آن را ارائه می دهیم.
زمینه ادبی و تاریخی:
این بیت شعر مورد بحث در بخش پادشاهی بهرام پنجم ساسانی (بهرام گور) در شاهنامه فردوسی آمده است. جریان بطور کاملن خلاصه چنین است:
بهرام گور فرزند یزدگرد یکم بود و پادشاهیاش در قرن یازدهم باستانی (قرن پنجم میلادی) رقم خورد. بهرام در سفر به هند، با دختر شنگل، پادشاه هند، ازدواج کرد. در بخشی از روایت، او در مواجهه با خاقان چین، بر برتری هنر، شجاعت و رزم آوری ایرانیان تأکید میکند. بیت "هنر نیز ز ایرانیان است و بس ندارند کرگ ژیان را به کس" این مضمون را بازتاب میدهد. مصراع اول به اصالت هنر ایرانیان اشاره دارد و مصراع دوم، تمثیلی از شجاعت بیهمتای آنان است که حتی کرگدن خشمگین (نمادی از دشمنی نیرومند) را نیز به پشیزی نمیگیرند.
با در نظر گرفتن روایت اصلی و تحلیلی که قبل از آن ارائه دادیم، مفهوم این بیت شعر مناقشه برانگیز از دید من چنین خواهد بود:
" به همراه دیگر فضائل، (مانند شجاعت و دلیری( بر مبنای مصراع دوم))، هنر نیز نزد ایرانیان بسیار یافت می شود (پایان مصراع اول)
(مصراع دوم) و ایرانیان چنان دلاورند که حتی از وحشیترین حیوانات مانند کرگدنِ خشمگین هم ترسی بدل راه نمی دهند و آن را هیچ می پندارند. "
این قسمت را با ارائه یک اظهار نظر از ویلر مِک اینتاش تاکستون، خاورشناس و مترجم برجستهٔ آمریکای به پایان می بریم.
: (Wheeler M. Thackston 1944) مِکاینتاش تاکسون
"شاهنامه درسی حماسی به وسعت خودِ حماسه است؛ تنها شعر آن برای آشکار کردن جان و روح ایرانیان کافی است." [Ref 1]
[منابع ردیف پنجم در مورد مطالب فوق]
زمزمههایی پیرامون فردوسی
رنجیدگی فردوسی از محمود غزنوی
برخی تحقیقات غیر قابل راستی آزمایی نشان میدهند که فردوسی انتظار داشت برای شاهنامه پاداش زیادی از محمود غزنوی دریافت کند، اما به جای ۶۰,۰۰۰ دینار، فقط ۲۰,۰۰۰ درهم (ارزش کمتر) دریافت کرد، که باعث دلخوری او شد. فردوسی در واکنش، شعری هجوآمیز علیه محمود سرود!!، که گفته می شود در برخی نسخههای قدیمی شاهنامه دیده شده است. مطلبی که برای من قابل راستی آزمایی نیست. برای مثال، دو بیت از شش بیتی که در این ارتباط در "چهار مقاله" عروضی آمده چنین است:
ایا شاه محمود کشورگشای! ز کس گر نترسی بترس از خدای
گر ایدون که گیتی به شاهی تو راست نگویی که این خیره گفتن چراست
و یا در منابع غیر معتبر دیگر:
نداد آن سپهبد به من جز سپاس از آن پس بر او زادهام هیچ پاس
اگر شاه را شاه بودی نژاد بدین داستان کی مرا بد نداد؟
همان به که از مُلک محمود دور نخوانند نامم در آن ناسپاس سور
البته بعید نیست که محمود در این رابطه چندان دست و دل باز نبوده است، اما اینکه انسانی مانند فردوسی برای مادیات، آنهم در اواخرعمر خود به هجوپردازی روی آورده باشد، برای من چندان دلپذیر نیست، مگر آنکه اتفاقات دیگری رخ داده است که در دل تاریخ مدفون مانده باشد. اصولن من باور ندارم که فردوسی برای دریافت انعام این کار بزرگ را به انجام رسانده باشد. زیرا زمان شروع نگارش شاهنامه، سامانیان قدرت را در دست داشته اند و تا آنجا که من می دانم، هیچ سندی در دست نیست که حاکی از وجود یک قرارداد مابین او و سامانیان برای نگارش شاهنامه در ازای دستمزد باشد. برای مدلل نمودن آنچه گفته شد باید سه مثال زیر کافی باشد.
- کتاب "ستایش سلطان محمود" نوشته ایدن سینکلر[1-6] نگاه نسبتن مثبتی به محمود غزنوی دارد و روایت می کند که فردوسی در شاهنامه، محمود را به عنوان یک حاکم عادل و خردمند تصویر کرده است. این دیدگاه با روایت دلخوری فردوسی از محمود در تضاد است.
- برخی منابع[2-6] اشاره دارند که محمود به دلیل ایدئولوژیک (برای مثال، سنی بودن و داشتن ریشه ترکی) ممکن است با محتوای شاهنامه، که گاهی ضدعرب و ضدترک بود، ارتباط برقرار نکرده باشد. باید در نظر داشت که نمایشگاه موزهٔ فیتزویلیام به تضاد ایدئولوژیک (ترکیبنیان بودن غزنویان و ارادتِ فردوسی به پیشینهٔ ایرانی) اشاره کرده، اما این مطلب را به معنی دلیلی برای واکنش منفی فردوسی تلقی نکرده است. از اینرو این اظهار نظر را می توان بیشتر یک توضیح برای علت کم توجهی رسمی غزنویان به این اثر دانست.
برخی پژوهشگران دیگر، مانند ابوالفضل خطیبی (Abolfazl Khatibi) در کتاب " آیا فردوسی محمود غزنوی را هجو کرد؟" [3-6] اصالت این شعر را زیر سؤال بردهاند. من نیز با این تاریخ دان و شاهنامه پژوه هم عقیده هستم که ممکن است این هجویات به نام فردوسی بعد از مرگ او در فضای ادبی اشاعه داده شده و یا بر برخی نسخ های شاهنامه افزوده شده باشد.
برخی منابع میگویند که مردم در حال تشییع جنازه فردوسی بودند که پاداش محمود رسید، اما دخترش آن را نپذیرفت و گفت که شاهنامه اکنون جاودانه شده است.
همچنین، برخی روایتهای دیگر میگویند که پول فرستاده شده توسط محمود، برای تعمیر یک کاروانسرا به نام "رباط چاه" بین مرو و توس استفاده شد، تا یادبودی از فردوسی باقی بماند.
تایید چنین روایت های کوچه بازاری، تا زمانی که به اسناد معتبر مبنی بر صحت آنها دست نیابیم ممکن نیست. بنابراین در حال حاضر می توانیم این زمزمه ها را در گروه "روایت های فولکلوریک" دسته بندی کنیم.
[منابع ردیف ششم در مورد مطالب فوق]
۲- شکسپیر و آثار او
تولد و خانواده
ویلیام شکسپیر در ۲۳ آوریل ۱۵۶۴ میلادی در شهر استراتفورد آپون آون در انگلستان متولد شد. پدرش، جان شکسپیر، تاجری موفق و مادرش، مری آردن، از خانوادهای زمیندار بود. او در خانوادهای نسبتاً مرفه رشد کرد. منبع [1]
تحصیلات و دوران جوانی
شکسپیر در مدرسه محلی استراتفورد تحصیل کرد و با زبان لاتین و ادبیات کلاسیک آشنا شد. در سال ۱۵۸۲ میلادی در سن ۱۸ سالگی با آن هاتاوی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. در اواخر دهه ۱۵۸۰ به لندن رفت و فعالیت خود را به عنوان بازیگر و نمایشنامهنویس آغاز کرد. منبع[2]
فعالیتهای ادبی
شکسپیر در دهه ۱۵۹۰ میلادی به شهرت رسید و عضو گروه تئاتری "لرد چمبرلین" (بعدk "مردان پادشاه") شد. او نمایشنامههایی مانند هملت را در حدود ۱۶۰۰ میلادی، شاه لیر را در حدود ۱۶۰۵ میلادی، و رؤیای شب نیمه تابستان را درحدود ۱۵۹۵ میلادی نوشت. همچنین ۱۵۴ سونات شاعرانه از او به جا مانده است. منبع[3]
رابطه با دربار
شکسپیر از حمایت ملکه الیزابت اول (حکومت: ۱۵۵۸-۱۶۰۳ میلادی) و شاه جیمز اول (حکومت: ۱۶۰۳-۱۶۲۵ میلادی) برخوردار بود. گروه تئاتری او تحت حمایت سلطنتی فعالیت میکرد و آثارش در دربار اجرا میشد. منبع[4]
درگذشت و میراث
شکسپیر در ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی در استراتفورد درگذشت و در کلیسای تثلیث مقدس به خاک سپرده شد. آثار او تأثیر عمیقی بر ادبیات انگلیسی گذاشت و تا امروز در سراسر جهان مطالعه و اجرا میشود. منبع[5]
آثار جاودانه شکسپیر
تراژدیها
۱- هملت (Hamlet)
- توضیح: داستان شاهزاده دانمارکی که پس از مرگ پدرش، روح او را میبیند و برای انتقام از عمویش که تاج و تخت را غصب کرده، اقدام میکند. این اثر به موضوعاتی چون جنون، خیانت و مرگ میپردازد. تاریخ نگارش: حدود ۱۶۰۰ میلادی. منبع[6]
۲- شاه لیر (King Lear)
- توضیح: داستان پادشاه پیری که تصمیم میگیرد قلمرو خود را بین سه دخترش تقسیم کند، اما با خیانت دو دختر بزرگتر مواجه میشود. این اثر به موضوعاتی چون خانواده، قدرت و جنون میپردازد. تاریخ نگارش: حدود ۱۶۰۵ میلادی. منبع[7]
۳- مکبث (Macbeth)
- توضیح: داستان ژنرال اسکاتلندی که پس از پیشگویی جادوگران، برای رسیدن به تاج و تخت، شاه را میکشد و در نهایت به سرنوشت تراژیک خود دچار میشود. این اثر به موضوعاتی چون جاهطلبی و گناه میپردازد. تاریخ نگارش: حدود ۱۶۰۶ میلادی. منبع[8]
۴- اتللو (Othello)
- توضیح: داستان ژنرال مور که به دلیل حسادت و فریب، همسر بیگناهش را میکشد. این اثر به موضوعاتی چون نژاد، عشق و خیانت میپردازد. تاریخ نگارش: حدود ۱۶۰۴ میلادی. منبع[9]
کمدیها
۱- رؤیای شب نیمه تابستان (A Midsummer Night's Dream)
- توضیح: داستان عاشقانهای پر از جادو و طنز که در جنگلی مرموز رخ میدهد. این اثر به موضوعاتی چون عشق، رویا و واقعیت میپردازد. تاریخ نگارش: حدود ۱۵۹۵ میلادی. منبع[10]
۲- تاجر ونیزی (The Merchant of Venice)
- توضیح: داستان تاجری که برای کمک به دوستش، وامی از یک یهودی میگیرد و با شرطی خطرناک مواجه میشود. این اثر به موضوعاتی چون عدالت، رحمت و تعصب میپردازد. تاریخ نگارش: حدود ۱۵۹۶ میلادی. منبع[11]
۳- هر طور شما دوست دارید (As You Like It)
- توضیح: داستان دختری که به جنگل پناه میبرد و در آنجا با عشق و هویت جدید مواجه میشود. این اثر به موضوعاتی چون عشق، جنسیت و زندگی روستایی میپردازد. تاریخ نگارش: حدود ۱۵۹۹ میلادی. منبع [12]
نمایشنامههای تاریخی
۱- ریچارد سوم (Richard III)
- توضیح: داستان پادشاه خبیثی که با فریب و قتل به قدرت میرسد، اما در نهایت شکست میخورد. این اثر به موضوعاتی چون قدرت، شرارت و سرنوشت میپردازد. تاریخ نگارش: حدود ۱۵۹۲ میلادی. منبع [13]
۲- هنری پنجم (Henry V)
- توضیح: داستان پادشاه جوانی که با پیروزی در جنگ آگینکورت، انگلستان را متحد میکند. این اثر به موضوعاتی چون رهبری، جنگ و ملیگرایی میپردازد. تاریخ نگارش: حدود ۱۵۹۹ میلادی. منبع [14]
شعر
۱- سوناتها (Sonnets)
o توضیح: مجموعهای از ۱۵۴ شعر عاشقانه که به موضوعاتی چون عشق، زیبایی، زمان و مرگ میپردازد. این شعرها به دو بخش اصلی تقسیم میشوند: یکی خطاب به مرد جوان و دیگری به بانوی تاریک. تاریخ نگارش: حدود ۱۵۹۰-۱۶۰۹ میلادی. منبع [15]
[منابع ردیف هفتم در مورد مطالب فوق]
پایان قسمت اول
فرامرز تابش

تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان:
jxfdrd fv cknäd , ldvhe tvn,sd , aös#dv_rslj h,g , n,l
چکیده مطالبی که در قسمت دوم مورد بحث قرار خواهند گرفت:
-اثرات جهانی ادبیات شکسپیر
-ابهامات زندگی شکسپیر
- مقایسه تطبیقی فردوسی و شکسپیر
- جمعبندی نهایی
- منابع و ریفرنس ها
منابع و ریفرنس های قسمت اول
- منابع ردیف اول
منابع فارسی کلاسیک
[1-1] انتخاب گاهشمار باستانی ایران در ثبت وقایع تاریخی، اشاره به ایران باستان با وسعت هشت میلیون کیلومترمربع دارد و بر این امر صحه می گذارد که همه سرزمین های جدا شده از این وسعت جغرافیایی، تحت سلطه فرهنگی ایران بزرگ هستند. باید در نظر داشت که " تاریخ سرزمین ایران، از وسط وقایع جهان شروع نمی شود. بنابراین بسیار شگفت آورست که ما باید تاریخ کشور باستانیمان را بر اساس وقایعی که در مناطق دیگر جهان رخ داده است تنظیم کنیم."
این امر ارتباطی به باورهای دینی کسی ندارد زیرا یک امر ملی و تاریخی می باشد. برای کسب اطلاعات بیشتر به مقاله "تحریف و تخریب گسترده و سیستماتیک تاریخ باستانی ایران" و همینطور "جدایی تاجیکستان از سرزمین مادری، ایران" رحوع کنید.
· [2-1]استاد الهی در آثارشان به این مطلب اشاره نموده اند.
- نظامی عروضی سمرقندی، احمد. (۱۳۹۱/۲۰۱۲). چهار مقاله [مجمعالنوادر]. تهران: انتشارات جامی.
- بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین. (۱۳۷۵/۱۹۹۶). تاریخ بیهقی. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
منابع پژوهشی معاصر فارسی
- زرینکوب، عبدالحسین. (۱۳۸۱/۲۰۰۲). نامورنامه: دربارهٔ فردوسی و شاهنامه. تهران: انتشارات سخن.
- یاحقی، محمدجعفر. (۱۳۷۳/۱۹۹۴). راهنمای توس و سخنی دربارهٔ فردوسی و شاهنامه. مشهد: انتشارات پاژ.
- فردوسی، ابوالقاسم. (۱۳۸۸/۲۰۰۹). شاهنامه (جلال خالقیمطلق، مصحح). تهران: انتشارات سخن.
- مولائی، چنگیز. (۱۴۰۰/۲۰۲۱). «فردوسی و هویت ملی ایرانیان». فصلنامهٔ زبان و ادب فارسی (PERLIT)، ۱۳(۱)، ۱۸۷–۲۰۱.
منابع انگلیسی
- Ferdowsi, A. Q. (2006). The Shahnameh: The Persian Book of Kings (D. Davis, Trans.). New York: Penguin Classics.
- Soltan Beyad, M., Mahmoudi Bakhtiari, B., & Rahimi, Z. (2023). Ferdowsi and Shakespeare: A new historicist comparative critique of the selected female characters of the Shahnameh and Shakespearean plays. Comparative Literature Research Quarterly, 11(3), 1–29.
- Beidollahkhani, A. (2024). Myth and epic as a non-religious revival of national identity: The role of Ferdowsi’s Shahnameh in the development of secular national identity among Iranian minorities: Studying Persian Twitter. National Identities. https://doi.org/10.1080/14608944.2024.2372597
- Molai, C. (2021). Ferdowsi and Iranians’ national identity. Journal of Persian Language & Literature, 13(1), 187–201.
- منابع ردیف دوم
منابع فارسی
· گدار، آندره. (۱۳۸۵). یادداشتهایی درباره فردوسی و ساخت آرامگاه او. (ترجمه م. صنعتی). تهران: مؤسسه تاریخ معاصر ایران.
- سیحون، هوشنگ. (۱۳۸۰). معماری آرامگاههای ایران. تهران: انتشارات فضا.
- مهرابی، س. (۱۳۸۷). بررسی آرامگاه فردوسی از منظر هویت ملی. فصلنامه مطالعات فرهنگ و هنر ایران، ۵(۲)، ۷۲–۸۵.
- کمیسیون ملی یونسکو - ایران. (۱۳۸۶). فهرست موقت میراث جهانی ایران در یونسکو: مجموعه فرهنگی توس. تهران: سازمان میراث فرهنگی.
منابع غیرفارسی
· Godard, A. (1934). The Mausoleum of Ferdowsi and the Millenary Celebrations. Paris: French Institute of Iranian Studies.
- Sepehr, M. (2009). The role of Ferdowsi’s tomb in shaping Iranian national identity. Iranian Studies Journal, 42(4), 499–515. https://doi.org/10.1080/00210860903167901
- UNESCO World Heritage Centre. (2007). Cultural Landscape of Tus [Tentative list entry]. Retrieved from https://whc.unesco.org/en/tentativelists/5182/
- Ardalan, N., & Bakhtiar, L. (2000). The Sense of Unity: The Sufi Tradition in Persian Architecture. Chicago: University of Chicago Press.
[Ref 1]: E. G. Browne, A Literary History of Persia, vol. 1 (Cambridge: Cambridge University Press, 1902), p. 232.
- منابع ردیف سوم
منابع فارسی
- خالقی مطلق، جلال. (۱۳۷۹). یادداشتهایی بر شاهنامه. تهران: نشر توس.
- یاحقی، باقر. (۱۳۸۳). فردوسی، حماسهسرا و هویت ملی. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
- صفا، ذبیحالله. (۱۳۸۶). تاریخ ادبیات ایران (جلد اول). تهران: فردوس.
- میرجلالالدین کزازی، (۱۳۸۰). ساختار حماسه در شاهنامه. تهران: سمت.
- مینوی، مجتبی. (۱۳۵۰). مقدمهای بر شاهنامه. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- پژوهشکده زبان و ادب فارسی. (۱۴۰۱). نفوذ تاریخی زبان فارسی در شبه قاره هند [مقاله]. بازیابیشده از https://farsiacademy.ir
منابع غیرفارسی
- Davis, D. (2006). Epic and Sedition: The Case of Ferdowsi’s Shahnameh. Mage Publishers.
- Ferdowsi, A. (2008). Shahnameh: The Persian Book of Kings (D. Davis, Trans.). Viking Penguin.
- Khaleghi-Motlagh, D. (1993). Ferdowsi. In Encyclopaedia Iranica (Vol. IX, pp. 578–586). Retrieved from https://iranicaonline.org/articles/ferdowsi
- Yarshater, E. (1988). Iranian National History and Persian Epic. In E. Yarshater (Ed.), The Cambridge History of Iran: Volume 3, Part 1 (pp. 359–477). Cambridge University Press.
- Hanaway, W. L. (1994). Literary Genres in Persian Literature. In Persian Literature (pp. 15–36). State University of New York Press.
- منابع ردیف چهارم
منابع فارسی -تکمیلی
· کتابخانهٔ توپقاپی (Topkapı Palace Library) در شهر استانبول، ترکیه واقع شده است و بخشی از مجموعهٔ کاخ توپقاپی است که یکی از مهمترین و تاریخیترین بناهای دوران امپراتوری عثمانی به شمار میرود.
این کتابخانه در قرن ۱۸ میلادی به فرمان سلطان احمد سوم ساخته شد
· افشار، ایرج. (۱۳۸۷). نسخههای خطی شاهنامه. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی.
- شفیعی کدکنی، محمدرضا. (۱۳۹۶). موسیقی شعر. تهران: نشر سخن.
- کزازی، میرجلالالدین. (۱۳۸۴). آینهٔ شاهنامه: پژوهشی در ساختار هنری و زبانی شاهنامه. تهران: سمت.
- یاحقی، باقر. (۱۳۸۹). پژوهشی در تأثیر شاهنامه بر هویت ایرانی. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی.
- صفا، ذبیحالله. (۱۳۸۶). تاریخ ادبیات ایران (جلد دوم). تهران: فردوس.
- پژوهشکده زبان و ادب فارسی. (۱۴۰۰). شاهنامه و هویت ایرانی: مجموعه مقالات. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
- پژوهشکده زبان و ادب فارسی. (۱۴۰۱). نفوذ تاریخی زبان فارسی در شبه قاره هند [مقاله]. بازیابیشده از https://farsiacademy.ir
منابع غیرفارسی
- Davis, D. (2006). Epic and Sedition: The Case of Ferdowsi's Shahnameh. Iranica Antiqua, 41, 193–210. https://doi.org/10.2143/IA.41.0.2017818
- Hillmann, M. C. (1984). Ferdowsi and the Art of Tragic Epic. Costa Mesa: Mazda Publishers.
- Omidsalar, M. (2011). Poetics and Politics of Iran's National Epic, the Shahnameh. New York: Palgrave Macmillan.
- Yarshater, E. (Ed.). (1988). The Persian Presence in the Islamic World. Cambridge: Cambridge University Press.
- Canby, S. R. (2009). Shah 'Abbas: The Remaking of Iran. London: The British Museum Press. (Contains analysis of cultural nationalism and Safavid use of Ferdowsi.)
- Schimmel, A. (1992). A Two-Colored Brocade: The Imagery of Persian Poetry. Chapel Hill: University of North Carolina Press.
- Blair, S. S., & Bloom, J. M. (1999). The Art and Architecture of Islam: 1250–1800. New Haven: Yale University Press. (Includes discussion of illustrated Shahnamehs.)
- Subtelny, M. E. (2007). Timurids in Transition: Turko-Persian Politics and Acculturation in Medieval Iran. Leiden: Brill. (Includes reference to manuscript patronage including Shahnameh.)
- منابع ردیف پنجم
منابع فارسی
1. شفیعی کدکنی، محمدرضا. (۱۳۸۰). موسیقی شعر. تهران: نشر سخن.
2. ذبیحالله صفا. (۱۳۷۳). حماسهسرایی در ایران. تهران: انتشارات امیرکبیر.
3. ژاله آموزگار. (۱۳۹۵). داستان ادبیات حماسی ایران. تهران: نشر چشمه.
4. بهار، مهدی. (۱۳۸۳). نگارگری ایرانی و نسخههای شاهنامه. تهران: انتشارات فرهنگستان هنر.
5. محمدعلی اسلامی ندوشن. (۱۳۸۲). چهار سخنگوی وجدان ایران. تهران: نشر قطره.
6. پورداود، ابراهیم. (۱۳۴۵). یادداشتهایی بر شاهنامه. تهران: دانشگاه تهران.
7. کمیسیون ملی یونسکو – ایران. (۱۳۹۰). گزارش ثبت شاهنامه بایسنقری در حافظه جهانی یونسکو. تهران: یونسکو – ایران.
منابع غیرفارسی
1. Canby, S. R. (2011). Shah ‘Abbas and the Imperial Image. London: The British Museum Press.
2. Dickson, M. B., & Welch, S. C. (1981). The Houghton Shahnameh. Cambridge, MA: Harvard University Press.
3. Grabar, O., & Blair, S. S. (1999). Epic Images and Contemporary History: The Illustrations of the Great Mongol Shahnama. Chicago: University of Chicago Press.
4. Hillenbrand, R. (1999). Islamic Art and Architecture. London: Thames and Hudson.
5. Robinson, B. W. (1958). Persian Miniature Painting: Including a Critical and Descriptive Catalogue of the Miniatures Exhibited at Burlington House, London. London: Faber & Faber.
6. UNESCO. (2010). Celebration of the Millennium of the Shahnameh of Ferdowsi. Retrieved from [UNESCO Website archive]
7. Sims, E. (2003). The Illustrated Manuscripts of the Shahnameh. In The Persian Book of Kings (pp. 21–43). New York: Metropolitan Museum of Art.
8. Subtelny, M. E. (2007). Timurids in Transition: Turko-Persian Politics and Acculturation in Medieval Iran. Leiden: Brill.
9. Swietochowski, M. (1994). Islamic World: From the Middle Ages to Today. New York: Abrams.
[Ref 1]: Wheeler M. Thackston, Introduction to The Shahnameh of Ferdowsi (Costa Mesa, CA: Mazda Publishers, 1999), p. 11.
- منابع ردیف ششم
[1-6](Praise of Sultan Mahmud: Ferdowsi's Shahnameh and the Ghaznavid Legacy
[2-6]Fitzwilliam Museum,
[3-6] Review of Abolfazl Khatibi, “Did Ferdowsi Satirize Mahmud of Ghazni?”
ارجاعات کلیدی
- زندگینامه فردوسی در دانشنامه جدید جهان
- نمایشگاه فردوسی: شاعر و افسانه در موزه فیتزویلیام
- داستانهای شاهنامه فردوسی از ناشر ماژ
- بررسی کتاب آیا فردوسی محمود غزنوی را هجو کرد؟ در آکادمیا
- ستایش سلطان محمود: میراث غزنوی در شاهنامه فردوسی
- منابع ردیف هفتم
[1]منبع :شکسپیر: زندگی و آثار" نوشته استنلی ولز، و اسناد تاریخی شهر استراتفورد.
[2]منبع :ویلیام شکسپیر: زندگینامه" در دانشنامه بریتانیکا.
[3]منبع :آثار کامل شکسپیر" ویرایش انتشارات آکسفورد، و "شکسپیر و تئاتر الیزابتی" نوشته اندرو گور.
[4]منبع :شکسپیر در دربار" در دانشنامه تاریخ ادبیات انگلیسی.
[5]منبع :زندگی شکسپیر" نوشته بیل برایسون، و اسناد تاریخی استراتفورد.
[6]منبع: "The Norton Shakespeare":، ویرایش استیون گرینبلت (انتشارات نورتون، ۲۰۱۵)
[7]منبع: "The Oxford Shakespeare: The Complete Works":، ویرایش استنلی ولز و گری تیلور (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۵)
[8]منبع: "Shakespeare's Tragedies: A Very Short Introduction":، نوشته استنلی ولز (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۱۷)
[9]منبع: "The Cambridge Companion to Shakespeare"، ویرایش مارگریتا دو گراتزیا و استنلی ولز (انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۰۱)
[10]منبع:: "The Norton Shakespeare"، ویرایش استیون گرینبلت (انتشارات نورتون، ۲۰۱۵)
[11]منبع:: "Shakespeare's Comedies: A Very Short Introduction"، نوشته بارت ون اس (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۱۶)
[12]منبع:: "The Oxford Shakespeare: The Complete Works"، ویرایش استنلی ولز و گری تیلور (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۵)
[13]منبع: "Shakespeare's History Plays: Performance, Translation and Adaptation in Britain and Abroad"، ویرایش تون هوئنسلارس (انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۰۴)
[14]منبع: "The Cambridge Companion to Shakespeare's History Plays"، ویرایش مایکل هاتاوی (انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۰۲)
[15]منبع: "Shakespeare's Sonnets: Critical Essays"، ویرایش جیمز شفر (انتشارات راتلج، ۲۰۰۰)
فایل صوتی-تصویری در یوتیوب
بزودی